جشن حافظ مراسمی است که در آن گردانندگان یک مجله به سینما
#جشن_حافظ مراسمی است که در آن گردانندگان یک مجله به سینماگران منتخبشان جایزه میدهند. جوایزی که طبیعتا چندان مرجعیتی هم ندارد و مثل هزار و یک مراسم و جایزه ای است که هرسال فلان مجله و بهمان رسانه برای هنرمندان منتخبش برگزار می کند.
#علی_معلم مجله ای دارد به نام "دنیای تصویر". دنیای تصویری که پیشتر فقط یک مجله بود اما حالا آرام آرام دارد به یک #بنگاه_قوی_اقتصادی تبدیل میشود. او هر سال بر اساس نظرسنجی داخلی از میان فیلمهای سال قبل بهترینها را ( به زعم خودشان) انتخاب میکنند و به آنها جوایزی هم میدهند. کاری که بسیاری از مجلات دیگر انجام میدادند و حالا هم بی سروصدا انجام میدهند.اما چه اتفاقی برای جشن حافظ میافتد که آرام آرام حتی به فکر زورآزمایی با جشنواره فجر و جشن #خانه_سینما میافتد؟ اما اصل ماجرا چیست؟ جشن حافظ بسیار پرهزینه است. شاید حتی به اندازه اختتامیه جشنواره فیلم فجر و خانه سینما. چطور میشود در اوضاع اقتصادی نهچندان خوب کشور، نشریه ای موفق شود چندین و چند اسپانسر بگیرد و رقم بالایی ( شاید بیش از هزینه ساخت یک فیلم سینمایی) را صرف برگزاری یک جشن کند. اصلا به فرض که خودش متمول باشد یا توانایی جذب اسپانسر داشته باشد، چرا باید اینهمه پول را در یک شب خرج کند و کل توانش بشود یک جشن؟
یقینا قصد برگزاری این مراسم فرهنگ سازی و کمک به #هنر_و_فرهنگ نیست. که اگر بود خبرگزاریها مجبور نبودند به خاطر پوشش های عجیب شرکت کنندگان یا در و دیوار را نشان بدهند یا کل عکسها را کراپ کنند و فقط چشم و دماغها را بیاورند توی کادر و یا ... در حالیکه سالیانه یک جشنواره باشکوه فجر و یک جشن بزرگ سینمایی از جانب خانه سینما برگزار میشود چه نیازی به یک مراسم بزرگ سینمایی است که ممکن است مرجعیت جشنواره های دولتی یا خصوصی را لق کند؟
از سوی دیگر چند سالیست که بعضی مسولان تلاش میکنند تا با وجود همه کارشکنیها و مخالفتها برای نوع پوشش و چگونگی حضور هنرمندان در مراسم رسمی به یک قاعده و نظم زیبا و منطقی برسند اما این نوع جشنها زحمات انها را بر باد میدهد. طبیعیست که وقتی مخاطب این گزاره را میپذیرد که: جشن حافظ ، جشن مهم و قابل اعتنایی است و بعد میبیند در این جشن ، هنرمندان بدون هیچ ملاحظه ای با هر پوششی روی فرش قرمز میروند، آن وقت این نوع پوشش رسمیت می یابد و قبح زدایی از آن بصورتی غیر مستقیم و زیرپوستی انجام میگیرد.
در جشنوارههای دولتی و خصوصی رسمی هرچقدر تلاش میشود تا پوشش هنرمندان تعریف درستی به خود بگیرد و سالن مد نباشد امثال همین یک جشن کافیست تا همه چیز روی هوا برود و از این به بعد فلان مانتو تنگ و ساپورت و لباس نامتعارف عرف شود.
از سوی دیگر در مورد اینکه هزینه این جشن از کجا میآید و چه استفادههایی از آن میشود هم حرف و حدیث کم نیست. این را نمیخواهیم قبول کنیم که علی معلم دنبال ساختن یک سیستم مافیایی کوچک و جمع و جور درون سینماست تا به واسطه جشنش لشکری از هنرمندان را همراه خود داشته باشد. این را هم نپذیریم که به واسطه این جشن دنبال این است که مراکز تجاری یا رستوران یا فروشگاه یا هرجای دیگری که با او مرتبط است را به سوددهی بیشتر برساند. قرار هم نیست این جشن وسیله یک یارگیری برای مجله او شود. اما بالاخره باید دلیلی برای صرف این هزینه باشد. صرف هزینه ای که البته آمدنش در سفره جشن حافظ هم جای سوال دارد. سوالاتی که بالاخره یک روز معلوم خواهند شد. سوالاتی که انشاالله جوابش در انتشار عکسهای تاسف برانگیز از پوششهای بعضی حاضران در این جشن نباشد.
.
#علی_معلم مجله ای دارد به نام "دنیای تصویر". دنیای تصویری که پیشتر فقط یک مجله بود اما حالا آرام آرام دارد به یک #بنگاه_قوی_اقتصادی تبدیل میشود. او هر سال بر اساس نظرسنجی داخلی از میان فیلمهای سال قبل بهترینها را ( به زعم خودشان) انتخاب میکنند و به آنها جوایزی هم میدهند. کاری که بسیاری از مجلات دیگر انجام میدادند و حالا هم بی سروصدا انجام میدهند.اما چه اتفاقی برای جشن حافظ میافتد که آرام آرام حتی به فکر زورآزمایی با جشنواره فجر و جشن #خانه_سینما میافتد؟ اما اصل ماجرا چیست؟ جشن حافظ بسیار پرهزینه است. شاید حتی به اندازه اختتامیه جشنواره فیلم فجر و خانه سینما. چطور میشود در اوضاع اقتصادی نهچندان خوب کشور، نشریه ای موفق شود چندین و چند اسپانسر بگیرد و رقم بالایی ( شاید بیش از هزینه ساخت یک فیلم سینمایی) را صرف برگزاری یک جشن کند. اصلا به فرض که خودش متمول باشد یا توانایی جذب اسپانسر داشته باشد، چرا باید اینهمه پول را در یک شب خرج کند و کل توانش بشود یک جشن؟
یقینا قصد برگزاری این مراسم فرهنگ سازی و کمک به #هنر_و_فرهنگ نیست. که اگر بود خبرگزاریها مجبور نبودند به خاطر پوشش های عجیب شرکت کنندگان یا در و دیوار را نشان بدهند یا کل عکسها را کراپ کنند و فقط چشم و دماغها را بیاورند توی کادر و یا ... در حالیکه سالیانه یک جشنواره باشکوه فجر و یک جشن بزرگ سینمایی از جانب خانه سینما برگزار میشود چه نیازی به یک مراسم بزرگ سینمایی است که ممکن است مرجعیت جشنواره های دولتی یا خصوصی را لق کند؟
از سوی دیگر چند سالیست که بعضی مسولان تلاش میکنند تا با وجود همه کارشکنیها و مخالفتها برای نوع پوشش و چگونگی حضور هنرمندان در مراسم رسمی به یک قاعده و نظم زیبا و منطقی برسند اما این نوع جشنها زحمات انها را بر باد میدهد. طبیعیست که وقتی مخاطب این گزاره را میپذیرد که: جشن حافظ ، جشن مهم و قابل اعتنایی است و بعد میبیند در این جشن ، هنرمندان بدون هیچ ملاحظه ای با هر پوششی روی فرش قرمز میروند، آن وقت این نوع پوشش رسمیت می یابد و قبح زدایی از آن بصورتی غیر مستقیم و زیرپوستی انجام میگیرد.
در جشنوارههای دولتی و خصوصی رسمی هرچقدر تلاش میشود تا پوشش هنرمندان تعریف درستی به خود بگیرد و سالن مد نباشد امثال همین یک جشن کافیست تا همه چیز روی هوا برود و از این به بعد فلان مانتو تنگ و ساپورت و لباس نامتعارف عرف شود.
از سوی دیگر در مورد اینکه هزینه این جشن از کجا میآید و چه استفادههایی از آن میشود هم حرف و حدیث کم نیست. این را نمیخواهیم قبول کنیم که علی معلم دنبال ساختن یک سیستم مافیایی کوچک و جمع و جور درون سینماست تا به واسطه جشنش لشکری از هنرمندان را همراه خود داشته باشد. این را هم نپذیریم که به واسطه این جشن دنبال این است که مراکز تجاری یا رستوران یا فروشگاه یا هرجای دیگری که با او مرتبط است را به سوددهی بیشتر برساند. قرار هم نیست این جشن وسیله یک یارگیری برای مجله او شود. اما بالاخره باید دلیلی برای صرف این هزینه باشد. صرف هزینه ای که البته آمدنش در سفره جشن حافظ هم جای سوال دارد. سوالاتی که بالاخره یک روز معلوم خواهند شد. سوالاتی که انشاالله جوابش در انتشار عکسهای تاسف برانگیز از پوششهای بعضی حاضران در این جشن نباشد.
.
۴.۱k
۰۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.