یادمه بچه که بودم پول خوردای قلکمو به هزار زحمت از لای شک
یادمه بچه که بودم پول خوردای قلکمو به هزار زحمت از لای شکاف باریکش می اوردم بیرون و چند بار می شمردمشون و باهاشون صد تا نقشه می کشیدم
هر روز یه خواسته تو ذهنم شکل می گرفت ، یه دل کوچیک داشتم و یه عالمه رویای بزرگ ،
اما حالا که خاطراتمو رو طا قچه دلتنگیها مرور میکنم میبینم یه دل غمگین دارمو یه قلک شکسته که ارزوهای بی رنگ و رو و درب و داغونم دیگه نایی برای بیرون اومدن ازش ندارن
#زینب_میرزاییان #عکس_نوشته
هر روز یه خواسته تو ذهنم شکل می گرفت ، یه دل کوچیک داشتم و یه عالمه رویای بزرگ ،
اما حالا که خاطراتمو رو طا قچه دلتنگیها مرور میکنم میبینم یه دل غمگین دارمو یه قلک شکسته که ارزوهای بی رنگ و رو و درب و داغونم دیگه نایی برای بیرون اومدن ازش ندارن
#زینب_میرزاییان #عکس_نوشته
۱.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.