دارم به این فکــر میکنم که
دارم به این فکــر میکنم که
چند سالِ دیگـــر که یکهو سرهایمان را ازتویِ گوشی هایمان در می آوریم قرار است چند نفــر کنارمان نباشند...؟
چند نفر آنقــدر بهمان زل زدند بلکه سرهایمان را به سویشان بچرخانیم اما دریغ کرده و دریـغ کرده ایم
و آن ها
آرام آرام کوله بارشان را بسته اند و رفته اند....
یا همیـن حالا...
وقتی آن اِچِ مثبتِ بالای گوشی هایمان اگـر نباشد
چنـدنفر را داریـم؟
چند نفر هنــوز هستندکه می شود رویِ شانه هایشان برای تکـیه کردن حساب کرد....؟
چنــد نفر هنوزهستند که میشود دست هایشان را گرفت و گونه هایشان را بوسیــد ...؟
با لب هایِ خـودت نه آن اموجـی هایِ بی جانِ لعنتی....
چند نفــر مانده اند که صدایِ خنده هایِمان را میشنوند و از شنیدنش ذوق میکنند....؟
چند نفـر هنوز گاهی سر زده زنگِ خانه را می زننـد و با یک پاکت پفک و آجیل و پاستیل می آیند خانه اتان و سه بعدی میشود دیدشان...؟
همه چیز
زیرِ سرِ "گراهام"است....
آن"بلِ" ازخدا بی خبــر
که تصویرمان را به صــدا و نسل های ِبعدش صدایمان را به حــروف هایی سرد مبدل کــردند....
#فاطمه_صابری_نیا
چند سالِ دیگـــر که یکهو سرهایمان را ازتویِ گوشی هایمان در می آوریم قرار است چند نفــر کنارمان نباشند...؟
چند نفر آنقــدر بهمان زل زدند بلکه سرهایمان را به سویشان بچرخانیم اما دریغ کرده و دریـغ کرده ایم
و آن ها
آرام آرام کوله بارشان را بسته اند و رفته اند....
یا همیـن حالا...
وقتی آن اِچِ مثبتِ بالای گوشی هایمان اگـر نباشد
چنـدنفر را داریـم؟
چند نفر هنــوز هستندکه می شود رویِ شانه هایشان برای تکـیه کردن حساب کرد....؟
چنــد نفر هنوزهستند که میشود دست هایشان را گرفت و گونه هایشان را بوسیــد ...؟
با لب هایِ خـودت نه آن اموجـی هایِ بی جانِ لعنتی....
چند نفــر مانده اند که صدایِ خنده هایِمان را میشنوند و از شنیدنش ذوق میکنند....؟
چند نفـر هنوز گاهی سر زده زنگِ خانه را می زننـد و با یک پاکت پفک و آجیل و پاستیل می آیند خانه اتان و سه بعدی میشود دیدشان...؟
همه چیز
زیرِ سرِ "گراهام"است....
آن"بلِ" ازخدا بی خبــر
که تصویرمان را به صــدا و نسل های ِبعدش صدایمان را به حــروف هایی سرد مبدل کــردند....
#فاطمه_صابری_نیا
۶۶۳
۱۸ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.