تا آسمان قلمرو ابر هراس شد
تا آسمان قلمرو ابر هراس شد
آرامش حقیر زمین بی اساس شد
آنگاه آدمی ز خودش بی نصیب ماند
آتش گذشت و حسرت او سهم داس شد
طرح بهشت چون همه ی خوابها پرید
تقدیر ما به خط جهنم مماس شد
عمری امید بود به بخشایشی که نیست
لَختی رسالت کلمات التماس شد
چیزی برای باختن از خویشتن نداشت
آدم شبیه روز نخست آس و پاس شد
از آبها جدا شد و با سنگها نشست
مشغول مثله کردن گلهای یاس شد
آرامش حقیر زمین بی اساس شد
آنگاه آدمی ز خودش بی نصیب ماند
آتش گذشت و حسرت او سهم داس شد
طرح بهشت چون همه ی خوابها پرید
تقدیر ما به خط جهنم مماس شد
عمری امید بود به بخشایشی که نیست
لَختی رسالت کلمات التماس شد
چیزی برای باختن از خویشتن نداشت
آدم شبیه روز نخست آس و پاس شد
از آبها جدا شد و با سنگها نشست
مشغول مثله کردن گلهای یاس شد
- ۱۵۲
- ۳۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط