میدانی جانم
میدانی جانم
خسته ام از بود و نبودت
نه اشتباه نکن
خسته ام از اینکه هستی و ندارمت
خسته ام از راضی بودن به تماشایت از دور
خسته ام که خنده هایت هیچکدام برای من نیست خسته ام که هرغریبه ای سهمی اندک از تو حتی یک لبخند حتی یک سخن شیرین دارد و من...
و منی که روز و شب هایم پر است از تو یک نگاهت را هم ندارم
خسته ام که نمیتوانم برای لحظه ای بدون فکر به هر چیزی غرق نگاهت شوم
خسته ام که نمیتوانم خستگی هایم را با خیالی آسوده بیان کنم
خسته ام که خستگی هایم را تو برایم بدر نمی کنی
آه معشوق همیشه دور از من
ثانیه ها در فکر توهستند
و تو چه بی رحمانه خودت را و حتی خیالت را از من دریغ میکنی
بی رحم دوست داشتنی من
مهربانی که با من بی مهری
من تویی که نیستی را همچنان عاشقم
خسته ام از بود و نبودت
نه اشتباه نکن
خسته ام از اینکه هستی و ندارمت
خسته ام از راضی بودن به تماشایت از دور
خسته ام که خنده هایت هیچکدام برای من نیست خسته ام که هرغریبه ای سهمی اندک از تو حتی یک لبخند حتی یک سخن شیرین دارد و من...
و منی که روز و شب هایم پر است از تو یک نگاهت را هم ندارم
خسته ام که نمیتوانم برای لحظه ای بدون فکر به هر چیزی غرق نگاهت شوم
خسته ام که نمیتوانم خستگی هایم را با خیالی آسوده بیان کنم
خسته ام که خستگی هایم را تو برایم بدر نمی کنی
آه معشوق همیشه دور از من
ثانیه ها در فکر توهستند
و تو چه بی رحمانه خودت را و حتی خیالت را از من دریغ میکنی
بی رحم دوست داشتنی من
مهربانی که با من بی مهری
من تویی که نیستی را همچنان عاشقم
- ۶۸۷
- ۲۷ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط