مرگ ساكاماكي اياتو
اره در فصل سوم عاشق شيطاني بعداز كه يويي اياتورو ازدواج ميكنه و در مرور روز رجي يويي را ميگيره بيرون يويي به رجي ميگه رجي منو ول كن بش ميگه ولت نميكنم چطوري اياتورو ازدواج كردي بش ميگيه يويي زندگيمه اين پسره عاشقمه خود من ازدواجش خواستم بعد رجي يويي را بغل ميكنه و باخودش تو اتاقش برميداره و رو تختخوابش ميخابونه يويي ميخواست فرار كنه ولي نتونست رجي يويي را تحديد كرد كه ميري به اياتو ميگي من نميخوامت و بش ميگي طلاق كن منرو يا اگه اينو نگفتي خونتو تااخر ميخورم و تورو به زندان ابدي تو يه جايي تنهايي زندانت ميكنم خود يويي خيلي ترسيد و همچنين كه رجي گفت رفت به اياتو گفت اياتو از نظرات يويي يه چيزي فهميده شک كرده بود كه يويي عاشقشه و اينو بش نميگه بعد اياتو لبخند زد وگفت يويي جاانم واقعا ميخواي طلاق ميكني واقعا اين تويي من كه يويي رو ميشناسم خودش كه خواسته ازدواج كنه و خندش گرفته و گفت ما كه به روز طول نكشيد كه ازدواج كنيم و الان طلاق ميخواي يويي اگه كسي تحديدت كرده بگو نترس يويي گفت نه اياتو_كن هيچكس منرو تحديد نكرده. اياتو با سروصدا گفت اصلا ما طول نكشيديم و تورو طلاق نميكنم بعداز مرور سه روز تقريباً اياتو صبح بلندشد يويي را پيشش نديده باعصبانيت لباسشو پوشيد و سرعتي به پاين امد و سروصدا گفت يويي كجايي كسي يويي را ميدونه كجاً. خوشحالي كو و سوبارو باهم بيرون رفتن و يوما خوابيده بود ولي لايتو و كاناتو و شو پايين بودن رو مبل نشسته بودن و روكي و رجي تو مكتب داشتن حرف ميزنن و كينو هم خوابيده بود .
خب .....
لايتو به سئوال اياتو جواب داد تو كه عصباني خود يويي زنته پس ما از كجا ميدونيم كجاسه برو ببين كجا فرار كرده كاناتو داشت ميخنده و شو گفت اياتو اعصابت رو خون سرد كن همه چي سرجاشه فكرنكنم برميگرده يويي همچنين لايتو كه گفت فرار كرده ممكنه اياتو گفت نگاه كنين اگه الان يويي را نميگين كجاً شماهارو كتک سروصدا ميزنمااااااااااا يوييييييييي كجااااااااااااا
لايتو و كاناتو و شو رو برادرشون ميخندن
اياتو رفت رو يويي ميگشت هر چه يويي رو گشت و اخر نديد يويي كجا درراه مسير اياتو
يكي از پشت دهنشو بست اياتو خواست فرار كنه نتونست بعد اياتو قش كرد اينو كه دو نفره بودن كه اياتورو گرفتن و براداشتن اياتورو كشتنش و پيش قصر ساكاماكي ها گذشتند اياتورو..
بعد يويي به قصر امده و اياتورو ديده پيش قصر قش كرده بعد جيغ ميكرد يويي كمک كنين ساكاماكي ها و موكامي امدن اياتورو برادشتن داخل قصر رومبل خوابيدنش هر چه خواستن اياتو بلند ميشه حتا روحش براش برنگشت
خب بقيشو اگه خواستين تو نضرات بگين كه بقيه ي قصه رو كامل كنم
و اگه خوشتون امد لايک كنين
ممنون
اينم داستانش ن واقعيه
خب .....
لايتو به سئوال اياتو جواب داد تو كه عصباني خود يويي زنته پس ما از كجا ميدونيم كجاسه برو ببين كجا فرار كرده كاناتو داشت ميخنده و شو گفت اياتو اعصابت رو خون سرد كن همه چي سرجاشه فكرنكنم برميگرده يويي همچنين لايتو كه گفت فرار كرده ممكنه اياتو گفت نگاه كنين اگه الان يويي را نميگين كجاً شماهارو كتک سروصدا ميزنمااااااااااا يوييييييييي كجااااااااااااا
لايتو و كاناتو و شو رو برادرشون ميخندن
اياتو رفت رو يويي ميگشت هر چه يويي رو گشت و اخر نديد يويي كجا درراه مسير اياتو
يكي از پشت دهنشو بست اياتو خواست فرار كنه نتونست بعد اياتو قش كرد اينو كه دو نفره بودن كه اياتورو گرفتن و براداشتن اياتورو كشتنش و پيش قصر ساكاماكي ها گذشتند اياتورو..
بعد يويي به قصر امده و اياتورو ديده پيش قصر قش كرده بعد جيغ ميكرد يويي كمک كنين ساكاماكي ها و موكامي امدن اياتورو برادشتن داخل قصر رومبل خوابيدنش هر چه خواستن اياتو بلند ميشه حتا روحش براش برنگشت
خب بقيشو اگه خواستين تو نضرات بگين كه بقيه ي قصه رو كامل كنم
و اگه خوشتون امد لايک كنين
ممنون
اينم داستانش ن واقعيه
۲.۶k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.