نه من آنقدر دلبرم

نه من آنقدر دلبرم
دل تمام تمام شهر از صدایم بلرزد...
نه آنقدر موقر
که یادم نرود دختر نباید بلند بلند بخندد...
نه آنقدر فیلسوف
که راجب کتاب های خوانده و نخوانده ام داد سخن بدهم
نه آنقدر بزرگ
که بتوانم بجای شکلات وقتی به کافه میروم خانمانه قهوه سفارش بدهم...
نه آنقدرسیاستمدار
که لبخند ها واشک هایم بجا و به موقع سروکله شان پیدا بشود
من ، بغض میکنم من، گریه میکنم
شیطنت میکنم، بلند بلند میخندم و لبه جدول راه میروم
کافه شکلات میخورم و زندگی را ساده میگیرم
و خوب میدانم
دختر هایی شبیه من خاطره نخواهند شد...
دیدگاه ها (۳)

از معدود چیزایی که مسکن روحمهصدای دورگه خسته عاخر شبش:)

من انقدر دوصـــت دارم که با یه خندت همه دردام از یادم میره:)

زمانی ارتقأ پیدا میکنی که در جواب یه آدم احمقکلی جواب داشته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط