بسم رب الحسین
بسم رب الحسین . . .
مادر پریشان است؛تمام خاطرات پسرش از مقابل چشمانش عبور میکند . . .
برق چشمانش،قد رشید و چهره زیبای پسرش را به خاطر می آورد . . .
چشمانش که به پیکر بی جان پسر می افتد امید هایش نا امید میشود...
با خود میگوید یعنی واقعا جهاد رفت؟...
بی تابی مادر امانش را بریده که پرچم گنبد امام حسین را می آورند...ندای یا حسین (ع) طنین انداز میشود . . .
نام حسین(ع) را که میشنود آرام میشود...
حالا دیگر روضه های عاشورا را مرور میکند...
به روضه علی اکبر که میرسد خجالت زده اشک هایش را پاک میکند . . .با خود میگوید جهاد "اربا اربا" نیست . . .
بمیرم برای اربابم حسین(ع) که جمع کردن پیکر علی اکبرش از دشت برایش معمایی شده بود . . .
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
https://telegram.me/joinchat/Bo9nkTvfX70K6NWiI1qoow
مادر پریشان است؛تمام خاطرات پسرش از مقابل چشمانش عبور میکند . . .
برق چشمانش،قد رشید و چهره زیبای پسرش را به خاطر می آورد . . .
چشمانش که به پیکر بی جان پسر می افتد امید هایش نا امید میشود...
با خود میگوید یعنی واقعا جهاد رفت؟...
بی تابی مادر امانش را بریده که پرچم گنبد امام حسین را می آورند...ندای یا حسین (ع) طنین انداز میشود . . .
نام حسین(ع) را که میشنود آرام میشود...
حالا دیگر روضه های عاشورا را مرور میکند...
به روضه علی اکبر که میرسد خجالت زده اشک هایش را پاک میکند . . .با خود میگوید جهاد "اربا اربا" نیست . . .
بمیرم برای اربابم حسین(ع) که جمع کردن پیکر علی اکبرش از دشت برایش معمایی شده بود . . .
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
https://telegram.me/joinchat/Bo9nkTvfX70K6NWiI1qoow
- ۱.۴k
- ۳۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط