درزمستان گرمم از گرمای تو

در زمستان گرمم از گرمای تو

در بهاران شادم از آوای تو

فصل گرما گرمیش از قلب من

در خزان برگم و می میرم به پیش پای تو

کاش فصل پنجمی در راه بود

کاش نامش فصل وصل ماه بود

کاش برگ برگ درختان خزان

برگ ریزان زرد و سرخ و نغمه خوان

می سرودند این نوا با بخت تو
دیدگاه ها (۳)

جوان تر که بودم،واسه خرج و مخارج تحصیلم مجبور شدم توی یه رست...

دلتنگی و ندیدن تو خودش غمِ عالم است اینکـه هر روز بیشتر دوس...

وقتی کودکاندر اروپا، آمریکا و روسیهسرِ کلاسِ شیمیتنبلی می کن...

چیزها دیده ام:چیزها دیده ام ...مردی دیدم میگفت زن حرام است و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط