غمی اینجاست به اندازه ی احوال دلم
غمی اینجاست به اندازه یِ احوالِ دلم
قابِ عکسیست به دیواره یِ بی حالِ دلم
کاش از وسوسه یِ عشق، بِرانی تو مرا
مثلِ شیطانِ رجیمی ، هوسِ کالِ دلم
توبهِ هر روز کنم باز، کفایت نکند
ازنگاهِ تو ،،،جهنم شده هر سالِ دلم
باز ،پرواز قشنگ است، کنارت ،دمِ صبح
نوک بزن ،بر لبِ من، کفترِ تک خالِ دلم
من به غیر از عطشِ عشق ،ندارم دردی
بوسه ده، بعد ببین محشرِ احوالِ دلم
تشنه بودی و،گذر کردی از این،دشتِ کویر
مثلِ یک ،طعمه که افتاده، به گودالِ دلم
بیت هایِ غزلم پر شده از، حکمتِ عشق
خاطرت، خیلی عزیز است، در امثال دلم
وسعت عشق چنان است که، در وادیِ آن
نتواند بِدَوَد غُصّه به دنبالِ دلم
ونگاهت که پر از وسوسه بود انگاری
به من دلشده فهماند، تبِ لالِ دلم
ودر اشوب زجنجالِ تنم، با تنِ تو
فاصله، دور شد از، مرکزِ جنجالِ دلم
سرد بودیم و درگیر نگاهی پر مهر
اری از عشق دو دستت شده چون شال دلم
چه کسی خواست که بین منو تو ما نشود؟
سرنوشت من وتو خواست شوی مالِ دلم
تشنه ام، باز بِده قهوه یِ تلخی ،از چشم
چشمکت، از تهِ فنجان، بِزَنَد فالِ دلم
قابِ عکسیست به دیواره یِ بی حالِ دلم
کاش از وسوسه یِ عشق، بِرانی تو مرا
مثلِ شیطانِ رجیمی ، هوسِ کالِ دلم
توبهِ هر روز کنم باز، کفایت نکند
ازنگاهِ تو ،،،جهنم شده هر سالِ دلم
باز ،پرواز قشنگ است، کنارت ،دمِ صبح
نوک بزن ،بر لبِ من، کفترِ تک خالِ دلم
من به غیر از عطشِ عشق ،ندارم دردی
بوسه ده، بعد ببین محشرِ احوالِ دلم
تشنه بودی و،گذر کردی از این،دشتِ کویر
مثلِ یک ،طعمه که افتاده، به گودالِ دلم
بیت هایِ غزلم پر شده از، حکمتِ عشق
خاطرت، خیلی عزیز است، در امثال دلم
وسعت عشق چنان است که، در وادیِ آن
نتواند بِدَوَد غُصّه به دنبالِ دلم
ونگاهت که پر از وسوسه بود انگاری
به من دلشده فهماند، تبِ لالِ دلم
ودر اشوب زجنجالِ تنم، با تنِ تو
فاصله، دور شد از، مرکزِ جنجالِ دلم
سرد بودیم و درگیر نگاهی پر مهر
اری از عشق دو دستت شده چون شال دلم
چه کسی خواست که بین منو تو ما نشود؟
سرنوشت من وتو خواست شوی مالِ دلم
تشنه ام، باز بِده قهوه یِ تلخی ،از چشم
چشمکت، از تهِ فنجان، بِزَنَد فالِ دلم
- ۳۸۶
- ۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط