یک پرستو آمد و قلب مرا تسخیر کرد

یک پرستو آمد و قلب مرا تسخیر کرد
حال من با یک صدای ناز او تغییر کرد

در هیاهوی قلم دنبال واژه میگشتم که او
یک نظر کرد و مسیر عشق را تصویر کرد

طبع گرم و شور شعرش آنچنان بر دل نشست
قطب یخبندان ماتم در دلم تبخیر کرد

حس خوب بودنش در این غزل
وزن شعرم با اصول قافیه درگیر کرد

ای پرستویی که بر بام دلم پر میزنی
عشق آمد با غزل تنهایی ات زنجیر کرد
دیدگاه ها (۴)

منبازمانده ی جنگی هستمکه سال ها پیشبین قلب من وچشم های تو، د...

صدایت که کردم،"جانم" گفتی!مانده‌ام با اینصد سالی که به عمرما...

تو با کدام زبان صدایم می‌زنیسکوت تو را لمس می‌کنمبه من که نگ...

اووووففف😱 😄 🙈

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط