غزل

بارانِ خون می بارد از هر جای خوزستان
جولانگهِ بی آبی و گرمای تابستان

آبی که شاید با بهایِ خون روان گردد
در سر زمینی که شده آوار و خونستان

وقتی جوابِ خستگی های تو رگبار است
حقِ خودت را با فداکاری و جان بستان

جایی که غم می تازد آن جای مدارا نیست
تاکی نماندهِ در وطن خشکیده تاکستان

جایی که جولانگاهِ رود و دجله ها بوده
حالا شدهِ مثلِ کویر و مثل خارستان

#سهراب_عرب_زاده
دیدگاه ها (۱)

ترانه

ترانه

غزل

غزل

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط