تک پارتی هان
وقتی به حیون خونگیش بیشتر اهمیت میده
مثل همیشه از سرکار اومد و در زد تا براش باز کنم خدایا حالا خوبه خودش کلید داره چت وقت هم هست فقط گربه خونگیشو دوس داره اه اه اصن ولش رفتم درو براش باز کردم
هان : بیب خوبی؟*با لبخند*(و دستشو باز کرد تا برم بغلش)
ا.ت : سلام ارع (و روشو کرد اونور و رفت رو مبل نشست)
هان : هیییی منو بغل نکردی
ا.ت : توجه نمیکنه و میره تو گوشیش
هان رفت جلو و ا.ت رو بغل کرد
هان : بیب از دستم نارحتی؟
ا.ت : چرا وقتی کلید داری در میزنی؟
هان : میخام وقتی در باز میشه اولین چیزی که میبینمش تو باشی
که گربش اومد زیر پاش ا.ت رو گذاشت رو مبل و پیشیش گرفت بغلش و نازش کرد ا.ت هم که دیگه واقعا عصبی شده بود گفت
ا.ت : پس دفعه بعد به پیشیت میگی بیاد درو باز کنه توجه ها برا اونه کارای دیگه برا من؟ ( و بلند شد رفت اتاق مشترکشون و درو محکم کوبید)
هان به پیشی : ینی واقعا به تو حسودی کرد؟ ای خدا اون واقعا یه بچس تو برو بخواب منم برم ملکه رو آشتی کنم
پیشی میره میخوابه و هان هم میره تو اتاق مشترکشون ا.ت به پشت خوابیده بود هان میره از پشت بغلش میکنه
هان : بیب
ا.ت : برو پیشیتو بغل کن
هان : من تو رو خیلی بیشتر دوس دارم
ا.ت : دروغ نگو به اون بیشتر توجه میکنی
هان ا.ت رو برمیگردونه و روش خیمه میزنه
ا.ت : چیکار میکنی؟
هان : میخام تا صب بهت توجه کنم و . . . بله بله خودتون میدونید
مثل همیشه از سرکار اومد و در زد تا براش باز کنم خدایا حالا خوبه خودش کلید داره چت وقت هم هست فقط گربه خونگیشو دوس داره اه اه اصن ولش رفتم درو براش باز کردم
هان : بیب خوبی؟*با لبخند*(و دستشو باز کرد تا برم بغلش)
ا.ت : سلام ارع (و روشو کرد اونور و رفت رو مبل نشست)
هان : هیییی منو بغل نکردی
ا.ت : توجه نمیکنه و میره تو گوشیش
هان رفت جلو و ا.ت رو بغل کرد
هان : بیب از دستم نارحتی؟
ا.ت : چرا وقتی کلید داری در میزنی؟
هان : میخام وقتی در باز میشه اولین چیزی که میبینمش تو باشی
که گربش اومد زیر پاش ا.ت رو گذاشت رو مبل و پیشیش گرفت بغلش و نازش کرد ا.ت هم که دیگه واقعا عصبی شده بود گفت
ا.ت : پس دفعه بعد به پیشیت میگی بیاد درو باز کنه توجه ها برا اونه کارای دیگه برا من؟ ( و بلند شد رفت اتاق مشترکشون و درو محکم کوبید)
هان به پیشی : ینی واقعا به تو حسودی کرد؟ ای خدا اون واقعا یه بچس تو برو بخواب منم برم ملکه رو آشتی کنم
پیشی میره میخوابه و هان هم میره تو اتاق مشترکشون ا.ت به پشت خوابیده بود هان میره از پشت بغلش میکنه
هان : بیب
ا.ت : برو پیشیتو بغل کن
هان : من تو رو خیلی بیشتر دوس دارم
ا.ت : دروغ نگو به اون بیشتر توجه میکنی
هان ا.ت رو برمیگردونه و روش خیمه میزنه
ا.ت : چیکار میکنی؟
هان : میخام تا صب بهت توجه کنم و . . . بله بله خودتون میدونید
۱۹.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.