سلام ای عشق دیروزی منم آن رفته از یادی

سلام ای عشق دیروزی ، منم آن رفته از یادی ،
که روزی چشمهایم را ، به دنیایی نمیدادی ،
سلام ای رفته از دستی ، که میدانم نمی آیی ،
و میدانم برای من ، امیدی رفته بر بادی ،
به خاطر داریَم آیا ؟ به خاطر دارمت آری !
سلام ای باور پاکی ، که از چشمم نیفتادی ،
قلم آبستنِ بغضی ، که میپیچد به خود هر شب ،
و میزاید تو را با درد ، شبیهِ حس ِ میلادی ،
اسیر #عشق من بودی ، زمانی ، لحظه ای ، روزی ،
رهایت کردم و گفتم : پرستویم تو آزادی !
نوشتی : بی تو میمیرم ، خرابت میشوم عمری ،
کنون فردای دیروز است ، ببین حالا چه آبادی !
عروس اطلسی هایم ، اگر رفتی خیالی نیست ،
سکوتم را نکن باور ، خودت هم خوب میدانی !
که در #اشعار من ، چیزی شبیهِ داد و فریادی ،
حقیقت زهر تلخی بود ، که آگاهانه نوشیدم ،
از این هم تلخ تر باشی ، همان شیرین فرهادی !

#محمدرضانظری

دیدگاه ها (۲)

.

.

دل ِ من در شبِ گیسوی تو عاشق شد و مرد ..!#عشقِ او قصه ی فردا...

👇سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی...که روزی چشمهایم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط