درد دل مغرور را چه کسی فهمیده؟
درد دل مغرور را چه کسی فهمیده؟
آن پره سوخته را چه کس رامیده؟
من دلم غوغای دریای تورا میخواند.....
نه که هر آشوبی بد به دلم راه اید
مگه من درد ندارم؟
مگ من رقاصم ؟
که به هر سوت شما رقصیدم
مگه من تار و پودم بیگانس؟
که همه مرا بیگانه ای بیش نخواندند ازبس
سالیانه که بُوَد مرا در آغوش خودش ؟
جز به خدا خودم بودم خود بُوَد کسی نبودش از بس
تو بودی و منو آن مِی پاک شرابم که کهن
در کهن هم تو نباشی و نباشیم و نباشم هر گاه
از یاد تو من از همه بیگانه شدم
رام نشد این دله بیکارنم از درد
تو را هنوزم پروانه به دور شمع میخانم من
اما تو مرا فقط ز خیالت خواستی و من،
من بودم ک فقط. مجنون بودم و بس
آن پره سوخته را چه کس رامیده؟
من دلم غوغای دریای تورا میخواند.....
نه که هر آشوبی بد به دلم راه اید
مگه من درد ندارم؟
مگ من رقاصم ؟
که به هر سوت شما رقصیدم
مگه من تار و پودم بیگانس؟
که همه مرا بیگانه ای بیش نخواندند ازبس
سالیانه که بُوَد مرا در آغوش خودش ؟
جز به خدا خودم بودم خود بُوَد کسی نبودش از بس
تو بودی و منو آن مِی پاک شرابم که کهن
در کهن هم تو نباشی و نباشیم و نباشم هر گاه
از یاد تو من از همه بیگانه شدم
رام نشد این دله بیکارنم از درد
تو را هنوزم پروانه به دور شمع میخانم من
اما تو مرا فقط ز خیالت خواستی و من،
من بودم ک فقط. مجنون بودم و بس
۹۰۱
۱۰ آذر ۱۴۰۲