رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم

رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم

تا اخم کردم مطمئن شد دوستش دارم

واکرد درهای قفس را گفت مختاری

ترجیح دادم دست روی دست بگذارم

#مهدی_فرجی
دیدگاه ها (۱)

‏می‌چسبد در این بهارکنارِ باران های بی قرار و ناگهانی‌اش یک ...

وقتی که فقر از در کاشانه رد شود خنده چگونه خانه ما را بلد شو...

گفت: جنگ و جدل از مرد دعا مپسندیدریگ در نعل فرو هشته ی ما مپ...

مثل هفت منگول روی کاناپه بودیم که مامان گفت : بچها امروز یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط