آخرین دردهای سرم را

آخرین دردهای سرم را
از صافی بغض گلویم عبور میدهم
در قلبم ، "فقط چند دقیقه"
ته نشینش میکنم،
آه حبس شده در
ریه هایم را
بر آن
میدمم
و
به انگشتانم میسپارم تا
در قهوه ام
حل کنند!

-
از سری نوشته های پراکنده #بهداد
دیدگاه ها (۱)

اخوان هم آنجاست...#شجریان #اخوان_ثالث

بدین سپاس که مجلس منوّر است ز توگر ات چو شمع جفایی رسد، بسوز...

ترکیب خاطرات تلخ و شیرین منبه همان اندازه که کیک و قهوه با ه...

یک راه فراتری مرا باقی هستبعد از شبِِ تا صبح تمرکز کردناز چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط