بی اوا
بی اوا
پارت ۸
اوا : باشه پس آخر هفته میبینمتون
سامین : تا دم در راهنمایی تون میکنم
(اوا زود پا تند کرد به سمت در راه افتاد )
سامین برگشت سمت سانیار تند گفت : هوفف تموم شد حالا هر وحشی بازی میخوای در بیار ( به سمت در حرکت کردن تا اوا رو راهی کنه )
_ خدا نگهدار
خدا نگهدار
خسته درو باز کرد و داخل رفت
خونه مثل همیشه تو سکوت بود و این خیلی
عذابش می داد.
کفشاشو دراورد و داخل رفت....
اهید مثل همیشه مشغول نقاشی بود ولی خبری از ایین نبود.
_اهید پس ایین کجاست؟
اهید با مکث نگاش کرد : پیش ... پیشه اگه بهت گفتم
عصبانی نشو باشه؟
اوا که فهمید کجاست ..
با درد چشماشو بست
خم شد نرم پیشونی شو بوسید
: نمی شم عزیزم بعدم فهمیدم کجاست.
من میرم لباسامو عوض کنم....
اومدم نشونم بده نقاشی چی کشیدی خب؟
در اتاق پدرشو باز کرد و داخل رفت...
کیان : مادرت بهت یاد نداده در بزنی؟!؟
با خشم و درد بهش خیره شد
: نکن بابا. نکن
چرا باهاشون اینکارو میکنی
من بس نبودم ؟؟
خودم به اندازه کافی اذیتم
تو دیگه بدترش نکن
بخدا اینا همخونت حساب میشن
سمت ایین رفت و دستشو گرفت : بیا بریم...
ایین با قدرت خودشو عقب کشید : نکن نمی خوام بیام.
هیجا باهات نمیام.
کیان با لبخند سرشو تکون داد و موهاشو نوازش
کرد
اوا با درد موهاشو چنگ زد
: بس کن دیگه انقد با روحو روان بچه بازی نکن.
چی گیرت میاد چرا میخوای همه از من متنفر باشن ؟
چرا نمیزای مثل آدم زندگیمو بکنم ؟
اخر میزارم میرم از این خراب شده
راحت میشم از
دستت..
به نظرتون ایین و اهید کی هستن ؟
بچه ها این اسما همه ایرانی اصیله و از خودم نر نياوردم که یه سری میان میگن این چه اسمیه اون چه اسمیه
بعد یه سوتی که دادم اینه سانیار و تصحیح خودکارم سامیار مینویسه اینم خیلیا گفته بودین 😂
پارت ۸
اوا : باشه پس آخر هفته میبینمتون
سامین : تا دم در راهنمایی تون میکنم
(اوا زود پا تند کرد به سمت در راه افتاد )
سامین برگشت سمت سانیار تند گفت : هوفف تموم شد حالا هر وحشی بازی میخوای در بیار ( به سمت در حرکت کردن تا اوا رو راهی کنه )
_ خدا نگهدار
خدا نگهدار
خسته درو باز کرد و داخل رفت
خونه مثل همیشه تو سکوت بود و این خیلی
عذابش می داد.
کفشاشو دراورد و داخل رفت....
اهید مثل همیشه مشغول نقاشی بود ولی خبری از ایین نبود.
_اهید پس ایین کجاست؟
اهید با مکث نگاش کرد : پیش ... پیشه اگه بهت گفتم
عصبانی نشو باشه؟
اوا که فهمید کجاست ..
با درد چشماشو بست
خم شد نرم پیشونی شو بوسید
: نمی شم عزیزم بعدم فهمیدم کجاست.
من میرم لباسامو عوض کنم....
اومدم نشونم بده نقاشی چی کشیدی خب؟
در اتاق پدرشو باز کرد و داخل رفت...
کیان : مادرت بهت یاد نداده در بزنی؟!؟
با خشم و درد بهش خیره شد
: نکن بابا. نکن
چرا باهاشون اینکارو میکنی
من بس نبودم ؟؟
خودم به اندازه کافی اذیتم
تو دیگه بدترش نکن
بخدا اینا همخونت حساب میشن
سمت ایین رفت و دستشو گرفت : بیا بریم...
ایین با قدرت خودشو عقب کشید : نکن نمی خوام بیام.
هیجا باهات نمیام.
کیان با لبخند سرشو تکون داد و موهاشو نوازش
کرد
اوا با درد موهاشو چنگ زد
: بس کن دیگه انقد با روحو روان بچه بازی نکن.
چی گیرت میاد چرا میخوای همه از من متنفر باشن ؟
چرا نمیزای مثل آدم زندگیمو بکنم ؟
اخر میزارم میرم از این خراب شده
راحت میشم از
دستت..
به نظرتون ایین و اهید کی هستن ؟
بچه ها این اسما همه ایرانی اصیله و از خودم نر نياوردم که یه سری میان میگن این چه اسمیه اون چه اسمیه
بعد یه سوتی که دادم اینه سانیار و تصحیح خودکارم سامیار مینویسه اینم خیلیا گفته بودین 😂
۲.۲k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.