صبر ن
صبـر ڪن!
این راهـش نیسـت بانـو!
نریـز اشڪهایی را ڪه هیچ ڪس لایق شمـردنش نبوده ....
صبـر ڪن اگـر ڪلمات تو را به بازی داده اند ...
صبـرڪن اگر جمله ها یاری ات نمیڪنند ... صبرڪن!
فرامـوش نڪن بانو!
فرامـوش نڪن ڪه دنیـا تمـام زیبـایی هایـش را مدیون حضور افتخـاری توسـت ...
فرامـوش نڪن ! منت گذاشتی بر سَرِ زمیـن و قـدم نهـادی به روی چشمـانش ...
اشڪ هایت را با پشت دستان لطیفت پاڪ کن !
تو به دنیـا آمـدی تا عاشقـی ڪنی و عاشقـی ڪردن را یـاد بدهـی...
خـودت خوب میدانـی از اَزَل
یـا عاشـق بـوده ای ، یـا عاشـقی، یا قـرار اسـت عـاشـقی ڪنی ...
قلمَـت را بـردار...
بیخیـالِ قافیه های اجباری
بیخیـالِ هـرچـه وزن و عـروض اسـت در دنیـا !
تو ، زبـان بـاز ڪنی زیبـا تریـن غزل جهـان را سروده ای !
قلمت را به ڪاغذ بچـسبـان ...
چشم هایت را ببند ...!
به بـوی سیگـارِ پیـراهنـش فڪر ڪن ! همـان ڪه دیوانه ات میڪرد !
دستان مـردانه اش را به خاطـر بیـاور !
غـرور و جذبـه ی جـذابـش را پیـش روی چشمانت بیاور ...
بـه یـاد آور سڪوتت را در مقـابـل غیـرت و تعصبش !
میبینی قلمت چه زیبا می رقصـد؟!
صبـرڪن!
عاشـق بـوده ای و دیگـر نیسـت ؟!
فدای سـرَت!
قلمـت ڪه نمرده !
دلِ گرفتـه ات هـم خریـدار دارد جـانم !
سخـاوتمنـد بـاش بانـو!
ڪلمـاتِ طلاییـت را تقدیـم ڪن!
نوش جـانِ مخاطبـش ، ڪه دیگـر نیسـت ....
این راهـش نیسـت بانـو!
نریـز اشڪهایی را ڪه هیچ ڪس لایق شمـردنش نبوده ....
صبـر ڪن اگـر ڪلمات تو را به بازی داده اند ...
صبـرڪن اگر جمله ها یاری ات نمیڪنند ... صبرڪن!
فرامـوش نڪن بانو!
فرامـوش نڪن ڪه دنیـا تمـام زیبـایی هایـش را مدیون حضور افتخـاری توسـت ...
فرامـوش نڪن ! منت گذاشتی بر سَرِ زمیـن و قـدم نهـادی به روی چشمـانش ...
اشڪ هایت را با پشت دستان لطیفت پاڪ کن !
تو به دنیـا آمـدی تا عاشقـی ڪنی و عاشقـی ڪردن را یـاد بدهـی...
خـودت خوب میدانـی از اَزَل
یـا عاشـق بـوده ای ، یـا عاشـقی، یا قـرار اسـت عـاشـقی ڪنی ...
قلمَـت را بـردار...
بیخیـالِ قافیه های اجباری
بیخیـالِ هـرچـه وزن و عـروض اسـت در دنیـا !
تو ، زبـان بـاز ڪنی زیبـا تریـن غزل جهـان را سروده ای !
قلمت را به ڪاغذ بچـسبـان ...
چشم هایت را ببند ...!
به بـوی سیگـارِ پیـراهنـش فڪر ڪن ! همـان ڪه دیوانه ات میڪرد !
دستان مـردانه اش را به خاطـر بیـاور !
غـرور و جذبـه ی جـذابـش را پیـش روی چشمانت بیاور ...
بـه یـاد آور سڪوتت را در مقـابـل غیـرت و تعصبش !
میبینی قلمت چه زیبا می رقصـد؟!
صبـرڪن!
عاشـق بـوده ای و دیگـر نیسـت ؟!
فدای سـرَت!
قلمـت ڪه نمرده !
دلِ گرفتـه ات هـم خریـدار دارد جـانم !
سخـاوتمنـد بـاش بانـو!
ڪلمـاتِ طلاییـت را تقدیـم ڪن!
نوش جـانِ مخاطبـش ، ڪه دیگـر نیسـت ....
- ۲.۰k
- ۲۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط