احساس غزل دارم و شعری که جدید است

احساس غزل دارم و شعری که جدید است
در من بِنِشین رو به خدایی که سپید است

در من بِنِشین کهنه رفیق ای خود ِانگور !
یک پنجره وا کن به شرابی که شهید است

یک پنجره وا کن ! به شما میرسم و بعد
یک حنجره دلواژه که این پیر ، مرید است

من اهل طبیعت ، و تو هم مال بهاری
بر من بِدَم ای واژه ی سرسبز ! که عید است

می خوانمت از درد چنان تارزنی که
می سوزدش از رشته ی تاری که بریده است

ای رهگذر ِکوچه ی شعرم تو چه خوبی !
الهام غزل دادی و شعری که سپید است...
دیدگاه ها (۲)

♡..دلم تنگ است... ♡..دلم می سوزد از باغی که می سوزد...! ...

.:شب باش در پوشیدن خطاےدیگرانزمین باش در فروتنےخورشید باش در...

#محرمزه یادت یا حسیــــــــــن بـیرق بدوشم ...غـم تو بردہ از...

#محرمکــــربـلــا ایـن حـــرف دلـہ یـــک روز کـــم مــیشہ ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط