یکنفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا

یکنفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
ساعتی بی شور و مستی سرنمی آید مرا

سربسر گشتم جهانرا خشک وتر دیدم بسی
جز جمال او بچشم تر نمی آید مرا

👤 فیض کاشانی
دیدگاه ها (۱)

غم در دل تنگ من از آن است که نیستیک دوست که با او غم دل بتوا...

حافظ شـیرین سخن ،ڪمتر بگو از زلف یاراین دلِ دیوانہ ام ،هر شب...

‌تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه ...

هر موی زلف او یکی جان داردما را چو سر زلف پریشان دارددانی که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط