من چنان محو

من چنان محوِ

سخن گفتنِ گرمت بودم

که تو از هر چه که دم میزدی

آن دم خوش بود...



#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۴)

چه اشتیـــاق عجیبی چه حـالتی دارد 💐سحـر که منتظر یار می‌شــو...

🌷🌷🌷ألَّـلَّـهّْـ﷽ـم صُّــ﷽ـل🌷🌷🌷🌷🌷🌷عَّـلَّـ﷽ـی مُّـحّْـمُّـ﷽ـ...

امروز هر چقدر بخندى وهر چقدر عاشق باشىاز محبت دنيا كم نميشهپ...

آمد خبر از حضرت دلدار که صبح استخورشید برافروخته ای یار که ص...

با آسمان مفاخره کردیم تا سحراو از ستاره دم زد و من از تو دم ...

تو شاید ًمن ولی از یاد تو غفلت نمی‌کردم برای دوستی با غیر تو...

من پر از نفرت بودم.. تو چشات قلبمو ا دم دوره کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط