ری را
"ری را"
به خاطر داری آن روز غروب
تو گفتی بوی میخک و ستاره میآید،
اما صدایی شبیه صدای بامداد آمد:
شما شیونِ اسپند را بر آتش ندیده اید!
بعد یک فوج ستاره ی سپید را دیدم
با آسمانی که باکره بود
و ترانه ای که لبِ پنجره
به گلوی گلدان...نوک می زد!
من هنوز نمیدانم
که چرا غروب هر پنجشنبه گریه ام میگیرد!
برایم بنویس
شاعرانِ بزرگ...به ماه کامل چه میگویند!
سید علی صالحی
به خاطر داری آن روز غروب
تو گفتی بوی میخک و ستاره میآید،
اما صدایی شبیه صدای بامداد آمد:
شما شیونِ اسپند را بر آتش ندیده اید!
بعد یک فوج ستاره ی سپید را دیدم
با آسمانی که باکره بود
و ترانه ای که لبِ پنجره
به گلوی گلدان...نوک می زد!
من هنوز نمیدانم
که چرا غروب هر پنجشنبه گریه ام میگیرد!
برایم بنویس
شاعرانِ بزرگ...به ماه کامل چه میگویند!
سید علی صالحی
- ۳۶۶
- ۰۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط