بیشتر مردم زندگی نمیکنند

بیشتر مردم زندگی نمی‌کنند ،
فقط باهم مسابقه دو گذاشته اند. می‌خواهند به هدفی در افق دوردست برسند ولی در گرماگرم رفتن آنقدر نفس شان بند می‌آید و نفس نفس می‌زنند که چشم شان زیبایی‌ها و آرامش سرزمینی را که از آن می‌گذرند نمی‌بینند و بعد یک وقت چشم شان به خودشان می‌افتد و می‌بینند پیر و فرسوده هستند و دیگر فرقی برایشان نمی‌کند به هدف شان رسیده اند یا نرسیده اند.

از کتاب :بابا لنگ دراز ..نوشته ی : جین وبستر


شبتون پرازآرامش.‌‌..
دیدگاه ها (۹)

من و تیر چراغ برقدردمان یکی استشب که می‌شودسرمان تاریکدلمان ...

بیدار شدم صبح شده بودو چاره ای جز دوست داشتنت نبودهر کسی کار...

این ابرها رامن در قاب پنچره نگذاشته‌امکه بردارماگر آفتاب نمی...

کل دنیا هم بگویند دوستت دارم ...فایده ندارد !اما ...دوست دار...

#کتاب_بخوانیم اینجا بعضی‌ها زندگی نمی‌کنند، مسابقه‌ی دو گذاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط