مهرهای از جان ربودم بیدهان و بیدهان

مهره‌ای از #جان ربودم بی‌دهان و بی‌دهان
گر #رقیب او بداند گو بدان و گو بدان

سر او را #نقش کردم نقش کردم نقش کرد
هر که خواهد گو بخوان و گو بخوان و گو بخوان

پیش #منکر می شدم من نیستم من #نیستم
#هستم اکنون در میان و در میان و در میان

گر تو گویی کو درستی کو درستی کو گواه
در شکست من بیان و صد بیان و صد بیان

#اشک چشمم بس گواه و بس گواه و بس #گواه
رنگ رویم بس نشان و بس نشان و بس نشان

نک نشان #لاله رویی لاله رویی لاله‌ای
بر رخ من #زعفران و زعفران و زعفران

جز صلاح الدین نداند این سخن را این سخن
من غلام زیرکان و زیرکان و #زیرکان

✍️ #مولانا

💡مضمون کلی شعر با کمک #هوش_مصنوعی:
این شعر، شاعر از عشقی می‌گوید که چنان در جان او نفوذ کرده که دیگر مرز میان "#من" و "#او" از میان رفته است. او می‌گوید بی‌زبان و #بی‌ادعا، جانش را در راه عشق داده، و اکنون حقیقتِ #محبوب در وجودش نقش بسته است. در برابر انکار دیگران، می‌گوید اگر نشانی می‌خواهید، اشک و زردی #چهره‌ ام گواه من است — نشانه‌های سوختن عاشق. در پایان نیز تأکید می‌کند که راز این #عشق و #وحدت را تنها اهل معنا، چون صلاح‌الدین (یعنی سالک و عارف راستین)، درک می‌کنند.
در یک جمله مولانا در این شعر، از #فنا_شدن در عشق الهی و رسیدن به وحدت با محبوب سخن می‌گوید.

؛__________❤__________

#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی #شعر_فارسی
#سرای_فارسی #آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک #حکایت #شعر_آیینی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

که #مازندران شهر ما یاد بادهمیشه بر و بومش #آباد بادکه در #ب...

#صیاد ِ بی‌روزی، #ماهی در دجله نگیرد و ماهیِ بی‌اجل، در خشک ...

فاطمه فاطمه است...

مرگ بر تازیانه ها تازیانه های بی #امانبه گرده های #بی_گناه ب...

آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی🌸و آن شه بی‌نشانه را جلوه...

بررسی شعر (خوزستان) از «حسین صفا» از قطعه (خوزستان) با صدای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط