از

از
عشق
تــــــو
خـــــون در
بدنـــم جوش آمد
چـــون صاعقـه بـــر ایـن تن
خـــاموش آمــــد
عقل ازسرمن رفـــت و
جنــون وارد شد
آن لحظه کــه
حرف از تب
آغــوش
آمـد
دیدگاه ها (۱)

ازتمام عطرهاے دنیاتنهالحظہ اےبویـ ــــے شبیہآغـــوشت میخواهـ...

💛 تو دیگر 💙 به درد 💗 دوست 💚 د...

کن نظری که تشنه ام ، بهر وصال عشق تومــن نکنم نظــر به کــس ...

مرا در آغوش بگیرسرم را روی شانه ات بگذارتا همه بدانند همه دن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط