هرشب میان بغض خود با عمه میگفت
هرشب میان بغض خود با عمه میگفت:
"اصلا خیالش هست، بابا، دختری داشت
دیروز در بازار دیدم یک غریبه
مانند بابایم به دست انگشتری داشت"
قصه بر سر آمد و بابا با سر آمد
دردانه دختر در کنارش دلبری داشت
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#حب_الـحسـیـن_یـجمعنا
"اصلا خیالش هست، بابا، دختری داشت
دیروز در بازار دیدم یک غریبه
مانند بابایم به دست انگشتری داشت"
قصه بر سر آمد و بابا با سر آمد
دردانه دختر در کنارش دلبری داشت
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#حب_الـحسـیـن_یـجمعنا
- ۱.۰k
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط