شین سوکوکو پارت دوم
شین سوکوکو پارت دوم
____________
.ویو اکو.
نمیدونستم باید چیکار کنم پس فعلا یکی از دستام رو زیر زانوش و اون یکی رو روی شونش گذاشتم و بلندش کردم و بردم به اتاق گذاشتمش روی تخت و کمی بهش دارو دادم بعد سه ساعت بیدار شد
-عههه کله برفی بالاخره بیدار شدی
+چی
-حالت خوبه
+...
-اتسوشی
+اره خوبم
-مطمئنی
+خب یکم بدنم میسوزه و حالت تهوا و سردرد دارم
- و با این حال میگی خوبم 🙄
+...
-میرم دکتر یوسانو رو بیارم
+...
ای خدا یه روز نیست اومده و حالش اینجوره هوفففف
-یوسانو سنسی
/بله
-یه تازه وارد داریم حالش بده میتونید بیاید
/باشه بریم
-هوم
اگر چیزیش بشه چی وایییییی
/تو اتسوشی ای؟
+اره ولی تو از کجا میدونی
/از دازای شنیدم . خب تو مریضی خاصی داری
+ نمیدونم ازمایش خونم جوابش تو پروندس
/تو پرونده چیه ؟
- مریضی نداره
/پس برای هوای سرده یکم خودتو گرم نگه دار
-خب دارو میدی ؟؟
/دارو هم بیا از دفترم بهت بدم
-باشه
ههههههه
-اااتتتسسسوووشششییی
+ب بله
-تمام بخاری هارو روشن میکنم توهم دوتا پتو بردار تا 3 روز هم حق نداری از تخت بیای بیرون
+چرا
-...
+خب چرااااا
-چون من میگم (عوووووووووو )
+نمیخوام
-پس
+پس چ...
نزاشتم حرفشو ادامه بده و لبشو بوسیدم و با زبونش بازی کردم که هی ناله میکرد وقتی دیگه نفس کم اورد ولش کردم . مثل لبو سرخ شده و زبونش بند اومده
-میرم دفتر دازای سان الان میام جایی نرو
وایییییی واقعا بوسیدمش دارم چیکار میکنمممم این حس لعنتی چیهههه
-دازای سان میشه من چند روز به ماموریت نرم
.چرا
-اتسوشی حالش خوب نیست میخوام ازش مراقبت کنم
.اینبار باشه چون دوسش داری .مگه نه ؟
-از کجا میدونید
.خیلی خب حالا برو
-مرسی
.*فکر کنم باید کمتر به اکو سخت بگیرم اخه شرت دیشب رو باختم...
برگشتم دیدم خوابه ساعت ۹ بود میزارم تا ۱ بخوابه بعد غذا بخوره و دوباره بخوابه
خب برم غذا درست کنم
داشتم از کنارش میگذشتم که دیدم دکمه های لباسش بازه ...
وای اکو لعنت به ذهنت هوففففف
خب چی بپزم اها سوپ درست میکنم مواد رو خورد و در قابلمه گذاشتم و منتظرم بپزه تا میپزه میرم یه سری به کله برفی بزنم چی اون
____________
سوکوکو رو اکر بتونم الان میدم اگر نتونم فردا
____________
.ویو اکو.
نمیدونستم باید چیکار کنم پس فعلا یکی از دستام رو زیر زانوش و اون یکی رو روی شونش گذاشتم و بلندش کردم و بردم به اتاق گذاشتمش روی تخت و کمی بهش دارو دادم بعد سه ساعت بیدار شد
-عههه کله برفی بالاخره بیدار شدی
+چی
-حالت خوبه
+...
-اتسوشی
+اره خوبم
-مطمئنی
+خب یکم بدنم میسوزه و حالت تهوا و سردرد دارم
- و با این حال میگی خوبم 🙄
+...
-میرم دکتر یوسانو رو بیارم
+...
ای خدا یه روز نیست اومده و حالش اینجوره هوفففف
-یوسانو سنسی
/بله
-یه تازه وارد داریم حالش بده میتونید بیاید
/باشه بریم
-هوم
اگر چیزیش بشه چی وایییییی
/تو اتسوشی ای؟
+اره ولی تو از کجا میدونی
/از دازای شنیدم . خب تو مریضی خاصی داری
+ نمیدونم ازمایش خونم جوابش تو پروندس
/تو پرونده چیه ؟
- مریضی نداره
/پس برای هوای سرده یکم خودتو گرم نگه دار
-خب دارو میدی ؟؟
/دارو هم بیا از دفترم بهت بدم
-باشه
ههههههه
-اااتتتسسسوووشششییی
+ب بله
-تمام بخاری هارو روشن میکنم توهم دوتا پتو بردار تا 3 روز هم حق نداری از تخت بیای بیرون
+چرا
-...
+خب چرااااا
-چون من میگم (عوووووووووو )
+نمیخوام
-پس
+پس چ...
نزاشتم حرفشو ادامه بده و لبشو بوسیدم و با زبونش بازی کردم که هی ناله میکرد وقتی دیگه نفس کم اورد ولش کردم . مثل لبو سرخ شده و زبونش بند اومده
-میرم دفتر دازای سان الان میام جایی نرو
وایییییی واقعا بوسیدمش دارم چیکار میکنمممم این حس لعنتی چیهههه
-دازای سان میشه من چند روز به ماموریت نرم
.چرا
-اتسوشی حالش خوب نیست میخوام ازش مراقبت کنم
.اینبار باشه چون دوسش داری .مگه نه ؟
-از کجا میدونید
.خیلی خب حالا برو
-مرسی
.*فکر کنم باید کمتر به اکو سخت بگیرم اخه شرت دیشب رو باختم...
برگشتم دیدم خوابه ساعت ۹ بود میزارم تا ۱ بخوابه بعد غذا بخوره و دوباره بخوابه
خب برم غذا درست کنم
داشتم از کنارش میگذشتم که دیدم دکمه های لباسش بازه ...
وای اکو لعنت به ذهنت هوففففف
خب چی بپزم اها سوپ درست میکنم مواد رو خورد و در قابلمه گذاشتم و منتظرم بپزه تا میپزه میرم یه سری به کله برفی بزنم چی اون
____________
سوکوکو رو اکر بتونم الان میدم اگر نتونم فردا
- ۸۹
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط