فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودندکه ناگهان نامش

فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند. که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند. او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود، را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش، روزه هایش، نمازهایش، خواندن قرآنش ،نیکی به مردم،نخوردن یک لقمه مال حرام، و .... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی ؟پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای ؟در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. نمازت را سر وقت بخوان
، چنان که گویا آخرین نمازت است که میخوانی.
دیدگاه ها (۲۵)

یادمان باشدکه: "حق الناس " همیشه پول نیست!گاهی "دل" است...د...

افلاطون می گوید - اگر با دلت،چیزی یا کسی را دوست داری؛ زیاد ...

الهی از من آهی و از تو نگاهی.چرا در مشکلات آه میکشیم؟آه" از ...

#گل-رز

شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْض)[ انعام: 65] «بگو ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط