صفر پایان یافت . هرسال از ترس این ماه سنگین،صدقه می دادیم
صفر پایان یافت . هرسال از ترس این ماه سنگین،صدقه می دادیم که مبادا بلایی در این ماه دامن عزیزانمان را بگیرد . به قول مادر برای رفع بلا از سر یوسف زهرا باید صدقه هایربزرگ داد و امسال مادر بزرگترین صدقه ی خود را برای آرامش قلب مولایش پرداخت . روز اول صفر ، تو را، عزیز جانش را صدقه داد محمدم .
بین دست نوشته هایت بسیار می نوشتی:
شرمنده ام که از غم مادر نمرده ام . . .
حالا جانت را برای آرامش دل مادر سادات دادی . لبخند رضایت مادر سادات گوارای وجودت عزیزم .
یک ماه است که رفته ای ، یک ماه است که واژه ی برادر سخت با دلم بازی می کند . . .
یک ماه است که خنده های زیبایت را تصور می کنم ،یک ماه است که تک تک خاطراتمان را مرور می کنم ، یک ماه است که پرواز کردی . . .
راستی با معرفت، چطور راضی شدی به تنهایی ام !؟
ممنونم که دست حسینی ات را از قلب خواهر بر نمی داری . . . /2
#دل_نوشته
#اخت_الشهید_محمدرضا_دهقان
#مدافعان_حرم
#رزمندگان_جبهه_مقاومت_اسلامی
بین دست نوشته هایت بسیار می نوشتی:
شرمنده ام که از غم مادر نمرده ام . . .
حالا جانت را برای آرامش دل مادر سادات دادی . لبخند رضایت مادر سادات گوارای وجودت عزیزم .
یک ماه است که رفته ای ، یک ماه است که واژه ی برادر سخت با دلم بازی می کند . . .
یک ماه است که خنده های زیبایت را تصور می کنم ،یک ماه است که تک تک خاطراتمان را مرور می کنم ، یک ماه است که پرواز کردی . . .
راستی با معرفت، چطور راضی شدی به تنهایی ام !؟
ممنونم که دست حسینی ات را از قلب خواهر بر نمی داری . . . /2
#دل_نوشته
#اخت_الشهید_محمدرضا_دهقان
#مدافعان_حرم
#رزمندگان_جبهه_مقاومت_اسلامی
۱.۸k
۲۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.