قدم میزنم در خیابانها شهر

قدم میزنم در خیابان‌هاے شهر..!
میان مردمانے کہ عشق مےفروشند و هوس مےخرند..!
گام بر میدارم بر پیاده‌روهاے خیابانے کہ چشم بستند بر قدم‌هاے خستہ من..!
مقصدم نامعلوم است..!
اصلا مهم نیست کجا مےروم
فقط مےخواهم آنقدر راه بروم کہ تنم هم مانند روحم خستہ شود..!
دیگہ تحمل شب‌هاے را ندارم کہ روحم خستہ است اما تنم تا صبح مےنشیند پاے افکارم..!
تضاد تلخیست بین جسم جوان و روح پیر..!
دیدگاه ها (۳)

این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !تــــــــو بنویس ...ا...

اشـــتــباه نگــیــــــر !!!وقـــتی مُـــقـــصــری و مــعذرت...

@-@

کامنت بذارین خخخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط