ماجو مهری شاعر کرمانشاهی
آقای "محمدجواد مهریفر" مشهور به "ماجو مهری"، شاعر کُردزبان کرمانشاهی، زادهی ۱۰ آبان ماه ۱۳۷۳ خورشیدی، در اسلام آباد غرب است.
وی در دومین دورهی جشنوارهی شعر و داستان کُردی بلوط، در بهمن ۱۴۰۰، به عنوان شاعر برتر انتخاب شد.
کتاب "ژاو" مجموعهای از اشعار کُردی اوست که چاپ و منتشر شده است.
◇ نمونهی شعر کُردی:
(۴)
چهوهیلم
بۊونەسه دوان چاڵاو...
هر شو تیێدو
بش یه آبادی لەلێان
ئاو کیشید...
شەوەکی که له خەوا تیەم
دۊنم چەوێلم هێمان خیسن
ولی ته ئاوەگان ولا بردیدەو چیده...
◇ ترجمه به فارسی:
چشمهایم
دو چاه آب شده اند...
هر شب میآیی و سهم یک روستا را
از آنها آب میکشی...
صبح که بیدار میشوم
میبینم چشمانم هنوز خیساند
اما تو آبها را با خود بردهای...
◇ نمونهی شعر فارسی:
(۹)
لغتنامهی دهخدا
مهمترین واژهاش را
ناقص معنا کرده است!
هرچه میگردم
"دستان مادرم" را
لابلای معانی "عشق"
پیدا نمیکنم...
(۱۰)
کار از کار گذشته...
آب نخواهد شد؛
حتی اگر
سیاهپوش کنند گازهای گلخانهای،
آسمان را...
و پاره کند لایهی اوزون،
پیراهنش را...
نه...
هرگز آب نخواهد شد؛
بلور چشمان دختری
که هنگام وداع
تابستانش یخ زد.
(۱۱)
سنگ "صبور" من،
سبز میشوم
یک روز،
درست زیر پاهای "تو"...
(۱۲)
دوست داشتنهایت را
در کوزه گذاشتهام و
هر روز آبشان میدهم...!!
نخند!
آبیاری وجین
کار هر دیوانهای نیست...!
(۱۳)
روی ریل آرزوها،
به امید ماشین زمان
دراز میکشم،
ناگهان
توپولوف خاطراتت
مرا زیر میگیرد...!!!
(۱۴)
فرقی نمیکند
چند سال دویده باشد
کافیست باد بیایید
هرگز به قاصدکی
که عاشقش شده
نخواهد رسید
حلزون!
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
وی در دومین دورهی جشنوارهی شعر و داستان کُردی بلوط، در بهمن ۱۴۰۰، به عنوان شاعر برتر انتخاب شد.
کتاب "ژاو" مجموعهای از اشعار کُردی اوست که چاپ و منتشر شده است.
◇ نمونهی شعر کُردی:
(۴)
چهوهیلم
بۊونەسه دوان چاڵاو...
هر شو تیێدو
بش یه آبادی لەلێان
ئاو کیشید...
شەوەکی که له خەوا تیەم
دۊنم چەوێلم هێمان خیسن
ولی ته ئاوەگان ولا بردیدەو چیده...
◇ ترجمه به فارسی:
چشمهایم
دو چاه آب شده اند...
هر شب میآیی و سهم یک روستا را
از آنها آب میکشی...
صبح که بیدار میشوم
میبینم چشمانم هنوز خیساند
اما تو آبها را با خود بردهای...
◇ نمونهی شعر فارسی:
(۹)
لغتنامهی دهخدا
مهمترین واژهاش را
ناقص معنا کرده است!
هرچه میگردم
"دستان مادرم" را
لابلای معانی "عشق"
پیدا نمیکنم...
(۱۰)
کار از کار گذشته...
آب نخواهد شد؛
حتی اگر
سیاهپوش کنند گازهای گلخانهای،
آسمان را...
و پاره کند لایهی اوزون،
پیراهنش را...
نه...
هرگز آب نخواهد شد؛
بلور چشمان دختری
که هنگام وداع
تابستانش یخ زد.
(۱۱)
سنگ "صبور" من،
سبز میشوم
یک روز،
درست زیر پاهای "تو"...
(۱۲)
دوست داشتنهایت را
در کوزه گذاشتهام و
هر روز آبشان میدهم...!!
نخند!
آبیاری وجین
کار هر دیوانهای نیست...!
(۱۳)
روی ریل آرزوها،
به امید ماشین زمان
دراز میکشم،
ناگهان
توپولوف خاطراتت
مرا زیر میگیرد...!!!
(۱۴)
فرقی نمیکند
چند سال دویده باشد
کافیست باد بیایید
هرگز به قاصدکی
که عاشقش شده
نخواهد رسید
حلزون!
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
۱۲۰
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.