چاه ظلمت است، اینکه قعر آن نشسته ام، و یا کوز های محبت،
چاه ظلمت است، اینکه قعر آن نشسته ام، و یا کوز های محبت،
که خاموش و تلّ خاکسترش روی هم انباشته و من در لابه لای آن
غوطه ورم و یا به کام نهنگ
آری شبِ ناکامان چنین است. و دل واماندگان وادی حسرت،
گرم این قفس. که تمام روزنه هایش بسته و زندانی آن خسته و
پرشکسته، و من به دیواره ی این چهار خانه ی فانی و این حجاب
ظلمانی سر نهاده به بیرون فکرمی کنم.
به آنجا که #نور است و تلألو آن گیسوی #عاشقان و #عارفان و
سوختگان و محرومان و آزادگان را نوازش می دهد، به آنان که ندای
یا سبّوح و یا قدّوسشان در این ظلمت که نیمه شب همه جا را فرا گرفته
تو کیستی که با چراغ امید پا به دلم نهادی؟ و مرا نوید میدهی، انگار
سیاهی نیست! انگار زندان نیست!
پ ن:غلامعلی رجبی_شهادت :عملیات مرصاد
#شهیدغلامعلی_رجبی
#بسیج #بسیجی #شهادت #پاسدار #شهید
که خاموش و تلّ خاکسترش روی هم انباشته و من در لابه لای آن
غوطه ورم و یا به کام نهنگ
آری شبِ ناکامان چنین است. و دل واماندگان وادی حسرت،
گرم این قفس. که تمام روزنه هایش بسته و زندانی آن خسته و
پرشکسته، و من به دیواره ی این چهار خانه ی فانی و این حجاب
ظلمانی سر نهاده به بیرون فکرمی کنم.
به آنجا که #نور است و تلألو آن گیسوی #عاشقان و #عارفان و
سوختگان و محرومان و آزادگان را نوازش می دهد، به آنان که ندای
یا سبّوح و یا قدّوسشان در این ظلمت که نیمه شب همه جا را فرا گرفته
تو کیستی که با چراغ امید پا به دلم نهادی؟ و مرا نوید میدهی، انگار
سیاهی نیست! انگار زندان نیست!
پ ن:غلامعلی رجبی_شهادت :عملیات مرصاد
#شهیدغلامعلی_رجبی
#بسیج #بسیجی #شهادت #پاسدار #شهید
۹۲۷
۱۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.