بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
#فریدون_مشیری #شعر #عاشقانه
#خاص #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

یک نفر از جنس احساس تو میخواهد دلمیک نفر مثل خودت، اصلا " تو...

گرچه آشوبم ولی آرامش جان مرا شانه های محکمت حتما کفایت میکند...

یک آغوشِ دِبش میخواهمبا بوسه‌هایِ لب‌سوزِ لب‌دوزکمی هم باران...

#عکس_نوشته_عاشقانه_دنی_زلزله😉😍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط