یکی از خاطره های بامزه ی ایون تو دوران خردسالی از زبون خو
یکی از خاطره های بامزه ی ایون تو دوران خردسالی از زبون خودش :
بابام دیشب از دبی اومده بهش میگم چی آوردی برام؟ میگه چشمتو ببند. داشتم ذوق مرگ میشدم. حدس بزنید چی آورده بود؟
آفرین، شامپو کوچولوهای هتلشو. 😒 😒 😂
بابام دیشب از دبی اومده بهش میگم چی آوردی برام؟ میگه چشمتو ببند. داشتم ذوق مرگ میشدم. حدس بزنید چی آورده بود؟
آفرین، شامپو کوچولوهای هتلشو. 😒 😒 😂
- ۷۸۴
- ۰۹ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط