" - بهم قول بده جونگکوکی، به هیونگ قول بده که برمیگردی..
+ قول میدم هیونگی. جونگکوک قول میده زود کنارِ هیونگ دوست داشتنیش برگرده.. "
با یاداوری اون خاطره کوتاه، هرچند تلخ قطره اشک دیگهای از گوشه چشمم چکید.
- کجایی کوچولوی هیونگ؟
کجایی که با اون صدای قشنگت صدام کنی
تهیونگ شییی..
بگو کجایی جونگکوکی معصوم من؟ من بد بودم؟ مکه قول ندادی بیای زیبای من؟ ده سال از رفتنت میگزره؛ درست ده سالِ مصیبت بار که لبهام دوباره انتظار هماغوشی با تنت رو میکشن.. ده ساله این فکر و تن هیچ خیانتی به تو نکرده.
کجایی که این مرد شکسته..!
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.