کتاب دخترک تنهایی که به مجسمه ها زندگی می بخشد
کتاب دخترک تنهایی که به مجسمهها زندگی میبخشد
کتاب "دخترک تنهایی که به مجسمهها زندگی میبخشد" بانوشتهی "دوآن لیکسین" نویسندهی چینی، از روی افسانههای قدیمی مردمان چین است.
این کتاب ۳۲ صفحهای را خانم "سمیه نوروزی" ترجمه و انتشارات آفرینگان آن را برای نخستین بار در سال ۱۳۹۹ خورشیدی، چاپ و منتشر کرده است.
■●■
◇ در معرفی کتاب چنین آمده است:
یکی از آرزوهای بچهها این است که وقتی دست به وسایلشان میزنند، تبدیل شود به چیزی که آرزو دارند؛ مثل هفت برادر و خواهر فناناپذیر، که وقتی تصمیم میگیرند از مسیر دریا به خانه بروند، دست به هر چه میزنند تبدیل میشود به وسیلههایی که بتوانند با آن روی دریا راه بروند.
یکی کدویش را تبدیل به قایق میکند و دیگری سوار شمشیرش میشود، تا با آن از روی آب رد شود.
یکی دیگر از رویاهای بچهها یا حتا بزرگترها این است که هیچ وقت نمیریم؛ مثلن تبدیل شویم به خدای پریان و تا ابد بتوانیم زندگی کنیم؛ مثل قصهی زن زیبایی که به ماه پرواز میکند.
چه خوب میشد آدم خوبها به هر آرزویی که داشتند میرسیدند.
مثلن چه میشد اگر کسی آن بالا بالاها نشسته بود و هرچه دلمان میخواست به ما هدیه میداد؟! مثل قصهی اسب سفیدی که به ساز تبدیل میشود.
افسانهها پر از این قصهها هستند؛ از آدمهایی که مثل ابرمردها آنقدر قدرت دارند که بتوانند آسمان را بالای سرشان نگه دارند؛ از دخترانی که تبدیل میشوند به پرنده که بتوانند با پرندههای دیگر گروه درست کنند و از دریا انتقام بگیرند تا دیگر کسی را غرق نکند؛ از زنهایی که با مهربانی هرچه بلدند به دیگران یاد میدهند و...
#رها_فلاحی
کتاب "دخترک تنهایی که به مجسمهها زندگی میبخشد" بانوشتهی "دوآن لیکسین" نویسندهی چینی، از روی افسانههای قدیمی مردمان چین است.
این کتاب ۳۲ صفحهای را خانم "سمیه نوروزی" ترجمه و انتشارات آفرینگان آن را برای نخستین بار در سال ۱۳۹۹ خورشیدی، چاپ و منتشر کرده است.
■●■
◇ در معرفی کتاب چنین آمده است:
یکی از آرزوهای بچهها این است که وقتی دست به وسایلشان میزنند، تبدیل شود به چیزی که آرزو دارند؛ مثل هفت برادر و خواهر فناناپذیر، که وقتی تصمیم میگیرند از مسیر دریا به خانه بروند، دست به هر چه میزنند تبدیل میشود به وسیلههایی که بتوانند با آن روی دریا راه بروند.
یکی کدویش را تبدیل به قایق میکند و دیگری سوار شمشیرش میشود، تا با آن از روی آب رد شود.
یکی دیگر از رویاهای بچهها یا حتا بزرگترها این است که هیچ وقت نمیریم؛ مثلن تبدیل شویم به خدای پریان و تا ابد بتوانیم زندگی کنیم؛ مثل قصهی زن زیبایی که به ماه پرواز میکند.
چه خوب میشد آدم خوبها به هر آرزویی که داشتند میرسیدند.
مثلن چه میشد اگر کسی آن بالا بالاها نشسته بود و هرچه دلمان میخواست به ما هدیه میداد؟! مثل قصهی اسب سفیدی که به ساز تبدیل میشود.
افسانهها پر از این قصهها هستند؛ از آدمهایی که مثل ابرمردها آنقدر قدرت دارند که بتوانند آسمان را بالای سرشان نگه دارند؛ از دخترانی که تبدیل میشوند به پرنده که بتوانند با پرندههای دیگر گروه درست کنند و از دریا انتقام بگیرند تا دیگر کسی را غرق نکند؛ از زنهایی که با مهربانی هرچه بلدند به دیگران یاد میدهند و...
#رها_فلاحی
۴۸۵
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.