پاییز میرود

پاییز میرود
با تمام دلتنگی هایش
با تمام تنهایی هایش
با تمام شب های غمگینش
با برگریزان سنگینش
با روز های رنگینش
با باد های سهمگینش
با تمام باران های خشمگینش
نه....
نه باران
نه تگرگ
نه برف
هیچ با خود نداشت که ببرد
تنها هنرش غربتش بود که آنرا نیز جا گذاشت و رفت
غربتی که با دلتنگی ادغام شده و حال بدی را به وجود آورد
حال من ماندم و حالِ بَدی
پاییز میروی ،دلگیر تر از همیشه
و باز هم من میمانم و تمام دلتنگی و غربت های عالم
خدا به همراهت....

#حسن_هوشمند_هامون
دیدگاه ها (۱۴)

به نامِ نامیِ دردی که "عشق" می نامند...به نامِ لحظه ی وصلِ ن...

برف نگرانم نمی کند.حصار یخ رنجم نمی دهد،زیرا پایداری می کنم ...

یلـــــدا یڪ دقیقہ بغض اضافی ست ڪہ مانده در گلـــــوے پاییزے...

‌شبـــــ گهـــــواره ایستڪه تا صـــــبحیـــــادِ #تُ رادر خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط