🔸 " در محضـــر شهیـــــدان "...
🔸 " در محضـــر شهیـــــدان "...
اذان گفته بودند.
زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز.
مصطفی هنوز نیامده بود.
برگشتم
مثل همیشه کله اش را کرده بود
داخل جا مهری و مهرها رو
زیر و رو می کرد.
فوت کرد و یکی را داد دستم.
گفتم «این چیه؟»
بشکن زد، گفت:
«مهر کربلاست. بگیر حالشو ببر!
خیلی وقت ها روی مهرها
ننوشته تربت کربلا.
گفتم «از کجا فهمیدی مهر کربلاست؟»
گفت «مهر کربلا از قیافش پیداست.....
شهید #مصطفی_احمدی_روشن
#خاطرات
💠 "شهــــــــ سنگر ــــــدای والامقام شهرستان لامرد"
@shohaday_lamerd
اذان گفته بودند.
زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز.
مصطفی هنوز نیامده بود.
برگشتم
مثل همیشه کله اش را کرده بود
داخل جا مهری و مهرها رو
زیر و رو می کرد.
فوت کرد و یکی را داد دستم.
گفتم «این چیه؟»
بشکن زد، گفت:
«مهر کربلاست. بگیر حالشو ببر!
خیلی وقت ها روی مهرها
ننوشته تربت کربلا.
گفتم «از کجا فهمیدی مهر کربلاست؟»
گفت «مهر کربلا از قیافش پیداست.....
شهید #مصطفی_احمدی_روشن
#خاطرات
💠 "شهــــــــ سنگر ــــــدای والامقام شهرستان لامرد"
@shohaday_lamerd
۱.۲k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.