در فرو بسته ترین دشواری

در فرو بسته ترین #دشواری
در گران بارترین #نومیدی،
بارها بر سر خود بانگ زدم:
"هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!"
بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به کار
کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار!
وَه چه نیروی شگفت انگیزیست
دستهایی که به هم پیوسته ست...

زنده یاد #فریدون_مشیری


دیدگاه ها (۱)

کم باش!اصلا هم نگران کم شدنت نباش؛ آن کس که اگر کم باشی گمت ...

امروز آخرین پنج شنبه شهریور ستامیدوارم غم های دلتون همانند ب...

هرگز اجازه نخواهم داد کسی با پاهای کثیف در ذهنم قدم بزند. "...

همه چیز.... در زندگی تکراری میشود، به جز، مهربانی...!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط