پارت هدیه

پارت هدیه🎁
دستم و ول کرد و من با تعجب بهش خیره شدم . که منو به درخت کناری هول داد و دستاش و دو طرفم گذاشت . به چشمام خیره بود که نگاهمو ازش گرفتم .
هانا . چطوره یکم فاصله بگیرین نه ؟ می خواستم از زیر دستش برم بیرون که دستمو گرفت و بغلم کرد . از پشت بغلم کرد بود و منم فقط بی حرکت وایساده بودم .
جیمین . دلم برای عطر تنت تنگ شده بود بوی خاصی میدی ....وانیل اره این بهترین بوعه و سرشو تو گردنم کرد و بعد ب‌.و.س.ه. ای روی شونم گذاشت . چند بار سعی کردم حلقه دستشو باز کنم ولی نشد خیلی محکم گرفته بودم . گازهای ریزی می گرفت که داغ کرده بودم وقتی دید چند تا از خدمه ها دارن میان زود ازم جدا شد و من زود رفتم اون ور قلبم خیلی تند تند می زد خیلی داغ بودم دستمو روی صورتم گذاشتم و کمی آب زدم
قرار شد وسایلمو از خونه اجوما بیارن . برای اجوما نامه ای نوشتم و فرستادم از اونموقع تا حالا از جیمین خبری نبود . بالاخره وقت شام شد و من رفتم پایین ماریا نگاه های بدی بهم می کرد و با عصبانیت غذاشو می خورد . توی چشمای پادشاه نمیتونستم نگاه کنم ‌. هنوز ازش خجالت می کشیدم .
وقت خواب شد و به سرعت به سمت اتاقم رفتم . و خوابیدم
ویو یه هفته بعد .
دیدگاه ها (۳)

بچه ها دستم درد میکنه 🤗 الان از فیک جونگ کوک هم می زارم ولی ...

سناریو

پارت هدیه🎁 ماریا رو دیدم ماریا . کلفت زاده مگه تو برای همیشه...

THE KING OF LOVE

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط