💠 شهید مرتضی حسین پور
💠 #شهید_مرتضی_حسینپور
🍃🌸 چندین ماه رجب و شعبان و رمضان پیاپی روزه بود و در آخرین رمضان
در تدمر در گرمای ۵۰ درجه ، در حدی که بسیاری از رزمندگان عراقی و ... طاقت از کف میدهند و ناگزیر روزهشان را افطار میکنند کم نمیآورد.
در حالی که همانها میگویند:
وقتی به قیافه فرماندهمان- مرتضی- نگاه میکردیم میدیدیم لبهای او از فرط تشنگی تَرَک برداشته است اما حاضر به افطار نیست و در پاسخ اصرار ما لبخندی میزند و میگوید:
اگر بمیرم شما که به جایم روزه نمیگیرید پس بگذارید خودم روزهام را بگیرم.
🍃🌸در جریان عملیات حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات و بهتنهایی برای شناسایی موقعیت تروریستهای تکفیری خطر میکرد و آخر شب باز میگشت. یکی از رزمندگان که مستقیما شاهد ماجراست میگوید:
" یک شب زمستانی بود وقتی از عملیات شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود، گفت غذا چیزی داریم، گفتیم مقداری عدس داشتیم که تمام شدو کمی نان مانده
او تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو لقمه از آن را خورد و خدا را شکر کرد و خوابید.
🆔 @Agamahmoodreza
🍃🌸 چندین ماه رجب و شعبان و رمضان پیاپی روزه بود و در آخرین رمضان
در تدمر در گرمای ۵۰ درجه ، در حدی که بسیاری از رزمندگان عراقی و ... طاقت از کف میدهند و ناگزیر روزهشان را افطار میکنند کم نمیآورد.
در حالی که همانها میگویند:
وقتی به قیافه فرماندهمان- مرتضی- نگاه میکردیم میدیدیم لبهای او از فرط تشنگی تَرَک برداشته است اما حاضر به افطار نیست و در پاسخ اصرار ما لبخندی میزند و میگوید:
اگر بمیرم شما که به جایم روزه نمیگیرید پس بگذارید خودم روزهام را بگیرم.
🍃🌸در جریان عملیات حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات و بهتنهایی برای شناسایی موقعیت تروریستهای تکفیری خطر میکرد و آخر شب باز میگشت. یکی از رزمندگان که مستقیما شاهد ماجراست میگوید:
" یک شب زمستانی بود وقتی از عملیات شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود، گفت غذا چیزی داریم، گفتیم مقداری عدس داشتیم که تمام شدو کمی نان مانده
او تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو لقمه از آن را خورد و خدا را شکر کرد و خوابید.
🆔 @Agamahmoodreza
۵.۸k
۳۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.