از اینجا شروع شد🖤🍷
#از_اینجا_شروع_شد🖤🍷
part:5
_-_-_-_-_-_-_-_
بعد از ده مین رسیدم فرودگاه که دیدم پیرهن یکی از پسرا شبیه من هست بعد وقتی رفتم اونجا که یوری گفت)
یوری:بچه ها وایسید شما دو تا چرا پیرهن ست پوشیدین نکه میخواستین بگین باهم زوج هستید
ا.ت:(دیدم جونکوک داره سورفه میکنه سریع آب باز کردم و دادم بهش)ای بیشعور نگا چه حرفایی در میاره
پسره:من که فکر نمیکنم یهویی باشه
ا.ت:تو چه گوهی خوردی و چرا پیرهنت هنوز عوض نکردی
پسره:واااا من بیام اینجا جلو شما لباس عوض کنم خیلی منحرفین
ا.ت:(شوت آرومی زدم به پاش که دیدم نشت رو زمین و میگفت دردش اومده)میخوای یکی دیگه هم بزنم
پسره:(بلند شدم)باشه دیگه چیزی نمیگم
ا.ت:(بعد از ده مین رفتیم سوار هواپیما شدیم من رفتم روی صندلی خودم نشستم و یوری کنارم بود و جونکوک پشت سرم بود نیم ساعت از حرکت هواپیما میگذره یهو دیدم کارکنان هواپیما دارن آبمیو پخش میکنن)
کارکن:خانم چی میل دارید
ا.ت:شیر موز هست ؟
کارکن:بفرمایید
ا.ت:ممنون(وقتی اومدم شیرموز رو بخورم دیدم یک پسر از صندلی های جلو داره نگام میکنه بهش توجه نکردم که یک صدایی اومد و گفت)
راننده:تا ده دقیقه دیگه به مقصد کره شمالی میرسیم
جونکوک:میدونستی تیم کره شمالی میاد فرودگاه تا مارو همراهی کنه
ا.ت:چی میان فرودگاه
جونکوک:آره بعدش میریم پارک
ا.ت:اینا رو از کجا میدونی
جونکوک:وقتی مربی داشت با گوشی حرف میزد شنیدم
ا.ت:آها
راننده:مسافران عزیز ما به مقصد کره شمالی رسیدیم
ا.ت:(وقتی رسیدیم خیلی میترسیدم که پیاده بشم به خواطر همین چند ثانیه خشکم زده بود روی صندلی که جونکوک دستم رو گرفت و منم هیچی نگفتم از هواپیما پیاده شدیم)آخ مچ دستم درد گرفت
جونکوک:اگه نیاورده بودمت الان هنوز خشکت زده بود(وقتی داشتم این حرف رو میزدم دیدم یک پسر اومد پیش ا.ت)
پسره:سلام میتونم شمارتون رو داشته باشم
ا.ت:(گوشیش رو جلوم دراز کرد و اینو گفت)
یوری:اوه ا.ت بهش بده
ا.ت:آخه
یوری:آخه نگاه چه شجاعتی داره
ا.ت:باشه(بعدش شمارمو بهش دادم و اسم هامون رو به هم گفتیم اسم پسره کای بود)
جونکوک:عه تیم کره شمالی اومد
ا.ت:کو کجاست(پریدم پشت جونکوک)
جونکوک:گولت زدم
ا.ت:پسره ی کثافت(بعد از پشت سرش گلوش رو گرفتم اونم پاهامو گرفت)
جونکوک:میخوام با سواری معذرت خواهی کنم (بعدش تند حرکت کردم و همش ا.ت میگفت)
ا.ت:جونکوک بزارم پایین(با جیغ)(بعدش دیدم صدای آشنایی داره میاد که جونکوک منو یکم دور تر از بچه ها گذاشت پایین گذاشت پایین)
جونکوک: تیم اصلی کره شمالی اومد(دیدم همون بازیکن جدیده داره میاد به سمت ا.ت و ا.ت هم خشکش زده)
ته وون:سلام ا.ت میبینم با هم تیمی هات خیلی صمیمی هستی
ا.ت:........
part:5
_-_-_-_-_-_-_-_
بعد از ده مین رسیدم فرودگاه که دیدم پیرهن یکی از پسرا شبیه من هست بعد وقتی رفتم اونجا که یوری گفت)
یوری:بچه ها وایسید شما دو تا چرا پیرهن ست پوشیدین نکه میخواستین بگین باهم زوج هستید
ا.ت:(دیدم جونکوک داره سورفه میکنه سریع آب باز کردم و دادم بهش)ای بیشعور نگا چه حرفایی در میاره
پسره:من که فکر نمیکنم یهویی باشه
ا.ت:تو چه گوهی خوردی و چرا پیرهنت هنوز عوض نکردی
پسره:واااا من بیام اینجا جلو شما لباس عوض کنم خیلی منحرفین
ا.ت:(شوت آرومی زدم به پاش که دیدم نشت رو زمین و میگفت دردش اومده)میخوای یکی دیگه هم بزنم
پسره:(بلند شدم)باشه دیگه چیزی نمیگم
ا.ت:(بعد از ده مین رفتیم سوار هواپیما شدیم من رفتم روی صندلی خودم نشستم و یوری کنارم بود و جونکوک پشت سرم بود نیم ساعت از حرکت هواپیما میگذره یهو دیدم کارکنان هواپیما دارن آبمیو پخش میکنن)
کارکن:خانم چی میل دارید
ا.ت:شیر موز هست ؟
کارکن:بفرمایید
ا.ت:ممنون(وقتی اومدم شیرموز رو بخورم دیدم یک پسر از صندلی های جلو داره نگام میکنه بهش توجه نکردم که یک صدایی اومد و گفت)
راننده:تا ده دقیقه دیگه به مقصد کره شمالی میرسیم
جونکوک:میدونستی تیم کره شمالی میاد فرودگاه تا مارو همراهی کنه
ا.ت:چی میان فرودگاه
جونکوک:آره بعدش میریم پارک
ا.ت:اینا رو از کجا میدونی
جونکوک:وقتی مربی داشت با گوشی حرف میزد شنیدم
ا.ت:آها
راننده:مسافران عزیز ما به مقصد کره شمالی رسیدیم
ا.ت:(وقتی رسیدیم خیلی میترسیدم که پیاده بشم به خواطر همین چند ثانیه خشکم زده بود روی صندلی که جونکوک دستم رو گرفت و منم هیچی نگفتم از هواپیما پیاده شدیم)آخ مچ دستم درد گرفت
جونکوک:اگه نیاورده بودمت الان هنوز خشکت زده بود(وقتی داشتم این حرف رو میزدم دیدم یک پسر اومد پیش ا.ت)
پسره:سلام میتونم شمارتون رو داشته باشم
ا.ت:(گوشیش رو جلوم دراز کرد و اینو گفت)
یوری:اوه ا.ت بهش بده
ا.ت:آخه
یوری:آخه نگاه چه شجاعتی داره
ا.ت:باشه(بعدش شمارمو بهش دادم و اسم هامون رو به هم گفتیم اسم پسره کای بود)
جونکوک:عه تیم کره شمالی اومد
ا.ت:کو کجاست(پریدم پشت جونکوک)
جونکوک:گولت زدم
ا.ت:پسره ی کثافت(بعد از پشت سرش گلوش رو گرفتم اونم پاهامو گرفت)
جونکوک:میخوام با سواری معذرت خواهی کنم (بعدش تند حرکت کردم و همش ا.ت میگفت)
ا.ت:جونکوک بزارم پایین(با جیغ)(بعدش دیدم صدای آشنایی داره میاد که جونکوک منو یکم دور تر از بچه ها گذاشت پایین گذاشت پایین)
جونکوک: تیم اصلی کره شمالی اومد(دیدم همون بازیکن جدیده داره میاد به سمت ا.ت و ا.ت هم خشکش زده)
ته وون:سلام ا.ت میبینم با هم تیمی هات خیلی صمیمی هستی
ا.ت:........
۲.۸k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.