شبم ز نیمه گذشت و هنوز بیدارم

شبم ز نیمه گذشت و هنوز بیدارم
و مثل دیشب و هرشب به روی تکرارم

نشسته ام به خیالت که در سکوت شبم
به وسعت هر پنجره ستاره بشمارم
چقدر این شب منفور و زشت طولانیست!!
از این نشستن ِبیهوده سخت بیزارم

کنار پنجره از انتظار میگویم
خلاصه اش شده این : "من اسیر اجبارم"

همیشه دفتر و خودکار آبیم اینجاست
کنار پاکت خوشرنگ و روی ِسیگارم

به جرم رفتن تو من جریمه شدم
چهار صفحه نوشتم که "دوستت دارم"...
🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 ⛼🌉 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁
دیدگاه ها (۱)

چشم هایت همه جا راز تو را جار زدندخبر از عشق نوشتند و به دیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط