می مانند

‌ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﺳﻮﺧﺘﻪ می مانند
ﺟمع ﺁﻭﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﻮطی ﺧﻮﯾﺶ
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ می خواهی ﺑﮑﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ
نمی شوند ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎهی ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ
می کند ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺷﺮﻭع ﮐﻦ...
دیدگاه ها (۱۰)

نمیاے خوب مے دونم دل بریدےڪاش مےموندے گریہ...

نقاش شدم بعد تو ، از بس کـه کشیدماز دستِ تو و دستِ غم و دستِ...

حکایت جالبیست!!فراموش شدگان . . .هرگزفراموش کنندگان را. . .ف...

عشقـــــم ....💖 هنگام بارش باران ....💖 سرت را ....💖 رو به آس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط