.
.
حاکمی به مردمش گفت:
صادقانه مشکلات را بگویید .
حسنک بلند شد و گفت: گندم و شیر که گفتی چه شد ؟ مسکن چه شد ؟ کار چه شد ؟
حاکم گفت: ممنونم که مرا آگاه کردی ، همه چیز درست می شود ...
یک سال گذشت و دوباره حاکم گفت: صادقانه مشکلاتتان را بگویید. کسی چیزی نگفت ؛ کسی نگفت گندم و شیر چه شد ؛ کار و مسکن چه شد !
از میان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنک چه شد ...؟
🔻
حاکمی به مردمش گفت:
صادقانه مشکلات را بگویید .
حسنک بلند شد و گفت: گندم و شیر که گفتی چه شد ؟ مسکن چه شد ؟ کار چه شد ؟
حاکم گفت: ممنونم که مرا آگاه کردی ، همه چیز درست می شود ...
یک سال گذشت و دوباره حاکم گفت: صادقانه مشکلاتتان را بگویید. کسی چیزی نگفت ؛ کسی نگفت گندم و شیر چه شد ؛ کار و مسکن چه شد !
از میان جمع یک نفر زیر لب گفت:
حسنک چه شد ...؟
🔻
۲۸۰
۲۴ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.