آدم برفی در حالی که لبخند ملیح بر لب داشت

آدم برفی در حالی که لبخند ملیح بر لب داشت،
خطاب به آسمان گفت:
چه آسوده ای! غم نداری.
خورشید و ماه و ستاره در دامان توست؛
ظلمی، ستمی، جفایی ندیدی.
آسمان بغض کرد،
هیچ کس از دلش خبر نداشت.
چشم های آبی اش از آن بالا شاهد همه چیز بود؛
داستان همه ی آدم ها را می دانست.
هوای دلش مطابق با اوضاع آدم ها تغییر می کرد.
بغضش شکست،
اشک هایش روی آدم برفی بارید.
آدم برفی از قضاوتی که کرده بود آب شد.

#سوریا_آرین
دیدگاه ها (۴)

💭اسمم رو تو گوشی شباوان(جگر گوشه)سیو کرده بودازش پرسیدم چرا؟...

پای تو که در میان باشد... به شمعدانی کنار پنجره ی...

برایت آرزومندم آسمان دلت همیشه مهتابیو اشک شوق از چشمانت سرا...

اگه بخواید به دوست داشتن بسنده کنیدخیلی ها هستند که دوستون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط