غمگین ترین داستان کوتاه جهان

غَمگیـن تَرین داستان کوتاهِ جَهـان
حَواسَم نَبود دو فِنجـان چای ریخَتم
دیدگاه ها (۳)

پـولـا رو جَـمع میکَـردِش کِـه با اون بگاش بِـده ...

خودِت منـو اَوَل میکُشیــ 🔫 🔫 بَعد میـگی چِرا سیگار ...

این انصافهِ منَ تَنها تو با هَمِه باشی

♡✧هیچ حواسم نبود دو فنجان چای ریختمدر خانه ای که من بودم و ...

حالا این که خوبه من که اصلا حواسم نبود توی شربت به جای شکر ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط