تمام شرابهای کهنه دنیا هم نمی توانستند

تمام شرابهای کهنه دنیا هم نمی توانستند،
اینگونه مرا مست و سرخوش کند؛
تو به سان شراب هفت ساله
دوای دردمی؛
چون آب حیات،
زندگانی بخشی؛
نوش دارویی؛
اما نه پس از مرگ سهراب،
عطر گل سرخی ؛
که میان رازقی پیچیده؛
تو چون عطر شب بو؛
شب هایم را معطر کردی،
به مانند نسیم سحر؛
گوش نواز جانی ،
چون مرغ هما؛
بر شانه ام نشستی ؛
وخوشبختی را برایم به ارمغان آوردی...
با تو به مانند مستی، از کهنه شراب می مانم،؛
آتش عشقم شعله ور است ؛
اما با تو آرامم،
عطر وجودت فضای دلم را معطر کرده؛
و با تو خوشبخت ترینم، مهربانم ....
و ساده میگویم :"" دوستت دارم ""


#سیمین_دخت
دیدگاه ها (۱۱)

تن زده ام آغوشت راچقدر به من می آید رنگشجنسشواندازه اشکه به ...

ما زنها، با خود  چه کردیم، که صبح ها بجای تحسین خودمان در آی...

وقتی کودکاندر اروپا، آمریکا و روسیهسرِ کلاسِ شیمیتنبلی می کن...

.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط