رمان فیک پارت

رمان فیک پارت 3
ج:ته صورتشو نزدیک گوشم کرد و با حالت کمی مست و با بوی بد دهنش گفت
ته:بهت که دست نزدن؟؟
ج: م.. م.. ممنونم اقای تهیونگ منظورتون چ. چی؟
ته:هوفف هیچی
ج:نه نه از اون لحاظ کاریم نکردن بازم ممنون
خواستم برم که مچ دستمو گرفت گفت
ته:کجا؟
ج:باشگاه مشکلی داره؟
ته:لازم نکرده بیا بشین خودم که مربیم خودم میرسنمت
ج:تا خواستم ازش تشکر کنم بگم نه یهو داد زد
ته:بشین تو ماشین با من کل کل نکن
ج:نه خیر اگه باید بخاطر نجات دادنم چیزی پرداخت کنم شماره کارت بده
ته:هان؟ ببین جیسو با من کل کل نکن( با داد) مچ دستمو گرفت نشوند جلو خودشم نشست تو ماشین مربی انقدر پرو
ج:اصلا جنابعالی کی من باشی؟ به چه حقی با من اینجوری رفتار میکنی
که دیدم با نگاه عصبی نگام کرد خفه شدم به پنجره نگاه کردم تا رسیدیم دیدم پیاده شد درو برام باز کرد مثل شاهزاده تا دستشو برد پشت کمرش گفت
ته:بفرمایید بانو
ج:چیی تا همین چند دیقه پیش نزدیک بود کلمو بکنه حالا بهم میگه بانو؟؟این بشر دیوانست
ج:ممنون نسبتا سردی گفتم خودم در ماشینو بستم
ته:اهای بانوی جذاب
ج:منم مثل مونگولا فضول برگشتم ببینم کی بعد فهمیدم با منه🤣🤦‍♀️
بهش گفتم بله
ته:جایزه بهم نمیدی؟؟
ج :جایزه؟ چه جایزه ای
دیدم لپشو اورد منم گفتم برو باباا
که انگار عصبی شد پس مثل میگ میگ رفتم داخل باشگاه
لباسامو داشتم عوض میکردم تو رخت کن زنانه که در زدن فکر کردم زنه که دیدم بعله زرافه امد داخل منم نمیدونستم طرف اینجور باشه لباسم باز بود( لباسی که عوض کرد میزارم)لپام شد عین لبو
ته لبخندی زد منم گفتم گمشو بیروننن
ته:نچ اینجا باشگاه منه امد نزدیک و.....
برای پارت بعدی کامنت بالای 5تا🤗
دیدگاه ها (۰)

لباس ورزشی جیسو

رمان فیک پارت 2جیسو : میرفتم باشگاه که یهو ی ماشین بی ام و س...

اسلاید 1 استایل تهیونگ برای باشگاهاسلاید 2استایل جیسو برای ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط